📋 خلاصه مقاله:
فیلمهای “پدرخوانده: قسمت دوم” و “حرارت” با بازی آل پاچینو و رابرت دنیرو، به ترتیب در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۹۵، به بررسی تقابلهای پیچیده بین شخصیتهای پلیس و جنایتکار میپردازند. این آثار با تمرکز بر تعاملات ظریف و دیالوگهای بهیادماندنی، به نمادهای سینمایی تبدیل شدهاند.
بیش از ۲۰ سال پس از انتشار در سال ۱۹۷۴، پدرخوانده: قسمت دوم به طور غیرمعمولی تنها فیلمی بود که ستارگان بازیگری آل پاچینو و رابرت دنیرو را در کنار هم داشت. با این حال، در این فیلم به ندرت با هم در یک صحنه ظاهر میشدند. دنیرو نقش ویتو کورلئونه جوان، پدر مایکل کورلئونه که پاچینو نقش او را بازی میکند، ایفا میکرد. این دو بازیگر تنها در چند صحنه کوتاه که هر دو چهره به طور مختصر دیده میشوند، با هم دیده میشوند. زندگیهایشان نیم قرن از هم فاصله دارد. این برای آن فیلم خاص عالی است، اما برای هر بینندهای که رویای رویارویی پاچینو و دنیرو را در سر دارد، به طور آرامی ناامیدکننده است.
بیش از یک ساعت، درام جنایی حرارت که در ۱۵ دسامبر ۱۹۹۵ منتشر شد، به نظر میرسد که ناامیدی مشابهی را ارائه خواهد داد.
در ابتدای تریلر مایکل مان، کارآگاه وینسنت هانا (پاچینو) در بخش سرقت و قتل پلیس لسآنجلس مشغول تحقیق درباره یک سری سرقتهای مرگبار است. این سرقتها توسط نیل مککالی (دنیرو) و گروهش انجام میشود. بنابراین، در بیش از یک ساعت اول فیلم، هانا در صحنههای جرم حاضر میشود. در حالی که مککالی قبلاً آنجا را ترک کرده است. سپس، حدوداً در نیمه فیلم ۱۷۰ دقیقهای، این دو مرد و همکاران مختلفشان در یک مکان و زمان حضور دارند. هانا و همکارانش منتظرند تا مککالی و گروهش را در حال سرقت از یک انبار فلزات گرانبها دستگیر کنند.
لحظه حساس در رویارویی
وقتی یکی از پلیسها از مخفیگاه خود صدایی ایجاد میکند، مککالی مکث میکند. او به این فکر میافتد که آیا باید مأموریت را لغو کند. هانا نیز به نوبه خود منتظر حرکت مجرمان است. مان بین چهره دنیرو در مرکز قاب که به سایهها خیره شده و پاچینو که به طور مشابه قرار گرفته و به او نگاه میکند، برش میزند. همانند پدرخوانده ۲، تصاویر آنها بدون تعامل مستقیم در کنار هم قرار میگیرند.
تصویر: Warner Bros.
تصویر: Warner Bros.
کمی بعد دوباره این اتفاق میافتد. مککالی و گروهش وانمود میکنند که در حال بررسی مکانی مرتبط با سرقت هستند. در حالی که پلیسها از دور آنها را زیر نظر دارند، هانا پس از ترک مککالی، فضا را بررسی میکند. او متوجه میشود که جنایتکاران چیزی را بررسی نمیکردند. آنها از این فرصت برای مشاهده تعقیبکنندگان خود استفاده میکردند. هانا با تحسین تلخ میگوید: «این گروه خوب است.» هنگامی که او به تماشاگران ناپیدای خود سلامی توهینآمیز میدهد، مان دوباره از چهره پاچینو به چهره دنیرو میبرد. دنیرو به سختی لبخندی را در برابر حرکات پاچینو پنهان میکند.
ملاقات هانا و مککالی
هانا و مککالی در نهایت با هم ملاقات میکنند، خیلی قبل از اوج انفجاری فیلم. اکنون، ۳۰ سال پس از انتشار Heat، این فیلم بهطور قابل بحثی به نسل بعدی پدرخوانده تبدیل شده است. این فیلم قطعاً محبوبتر از پدرخوانده قسمت سوم رسمی است.
فیلمهای کوپولا یک تراژدی اخلاقی حماسی آمریکایی را تشکیل میدهند که بخش زیادی از قرن بیستم را در بر میگیرد. این فیلمها پر از تراژدیهای کوچکتر هستند. اما نسخه ۱۹۹۵ در زمان حال باقی میماند و در طول حدود یک هفته اتفاق میافتد. رمان Heat 2 که مبنای یک دنباله فیلم برنامهریزی شده است، الگوی پدرخوانده قسمت دوم را دنبال میکند. این الگو داستانهای درهمتنیدهای را قبل و بعد از وقایع اصلی روایت میکند.
تقاطع آرکیتایپی پلیس و جنایتکار
مان این کار را کمتر برای به تصویر کشیدن آن لحظه از اواسط دهه ۹۰ انجام میدهد. او بیشتر به نمایش یک تقاطع آرکیتایپی از پلیس حرفهای و جنایتکار حرفهای میپردازد. به نظر میرسد که او از طبیعت مصرفکننده این کار در هر دو طرف قانون مجذوب شده است. ستارههایش نیز همینطور به این موضوع علاقهمند هستند.
Heat هر دو بازیگر دنیرو و پاچینو را در میانسالی به تصویر میکشد. بنابراین، منطقی است که اجراهای آنها بر عناصر آشنای شخصیتهایشان تکیه کند. برای پاچینو، این به معنای دینامیک صوتی از زمزمه تا فریاد است. ابراز شادمانی او از یک “باس بزرگ!” در اینترنت بسیار معروف است. او همچنین یک “همه چیزت را بده!” پر زرق و برق را در میان دیگر انفجارهایش بیان میکند. تغییرات او بین خستگی و نمایشگری پر انرژی نیز قابل توجه است.
برای دنیرو، این به معنای مینیمالیسم بینظیر و مرزی سرد او است که با خشونت بیپرده نقطهگذاری شده است. این ممکن است برای تماشاگران وفادار فیلمهای جنایی بهویژه آشنا بوده باشد. او هنوز در سینماها به عنوان شخصیت حتی کمتر احساسی ایس روتشتاین در فیلم Casino اسکورسیزی در زمان اکران اولیه Heat حضور داشت. به نوعی، خود شخصیتها نیز این نقشها را اجرا میکنند. نه به این دلیل که در حال نمایش هستند، بلکه به این دلیل که روالهای حرفهای خود را صیقل دادهاند.
در میانه فیلم، دو شخصیت به اندازهای گارد خود را پایین میآورند که با هم بنشینند. در حالی که هنوز در حال تحقیق هستند و میدانند که گروه در حال برنامهریزی چیزی است، اما هیچ مدرکی ندارند. هانا به دنبال شکار خود میرود، مککالی را متوقف میکند و او را به یک فنجان قهوه دعوت میکند.
مکالمه در غذاخوری
آنها به یک غذاخوری میروند و ما پنج دقیقه مکالمه را میبینیم که به آرامی پیش میرود. بازیگران از این فرصت برای یک رویارویی خشمگین استفاده نمیکنند. صدای پاچینو بالا نمیرود و دنیرو هرگز به نظر نمیرسد که بخواهد به یک انفجار خشونتآمیز بپردازد. آنها مینشینند و صحبت میکنند.
تصویر: Warner Bros.
تصویر: Warner Bros.
برخی از منتقدان در زمان خود این فیلم را ناامیدکننده یا بیاهمیت یافتند. این دو افسانه به طور کامل در یک قاب به اشتراک گذاشته نمیشوند. بیشتر در نماهای متناوب از روی شانهها به تصویر کشیده میشوند. در این نماها از نظر فنی هر دو قابل مشاهدهاند، اما تنها یک چهره در هر زمان دیده میشود.
فیلمی که امروزه با تکنیکهای مشابه فیلمبرداری شود، ممکن است سوالاتی از سوی بینندگان آگاه برانگیزد. این سوالات درباره این است که آیا بازیگران واقعاً با هم در صحنه حضور داشتند یا خیر. با این حال، هیچ شکی نیست که دنیرو و پاچینو هر دو به طور کامل در Heat حضور دارند.
زیرا مان به شدت بر نحوه گوش دادن آنها به یکدیگر تمرکز دارد. هنگامی که مککالی و هانا به نوبت درباره زندگیهایشان صحبت میکنند، مان همیشه دوربین را روی چهره گوینده نگه نمیدارد. او به واکنشهای کوچک بازیگران توجه میکند. لبخند نیمهپدیدار دنیرو دوباره ظاهر میشود. مان اجازه میدهد بخش زیادی از اجرای آن صحنه از طریق چشمها، حالت بدن و دیگر جزئیات آرام منتقل شود. هرچند او همچنین به آنها برخی از میانبرهای فوقالعاده توصیفی برای توضیح خودشان میدهد.
شکوه خاموش این صحنه نقدی بر عملکرد پاچینو و دنیرو در طول فیلم نیست. همانند سری پدرخوانده، لذت بازیگری به اندازه کافی در آن وجود دارد که فیلمی سنگین و طولانی را به اثری بیپایان برای تماشا و — با عذرخواهی از بیان این در اصطلاحات پایهای نوستالژی — قابل نقل قول تبدیل کند.
دیالوگهای بهیادماندنی
«دارم با یک تلفن خالی صحبت میکنم.» «برای من، عمل همان آبمیوه است.» «زندگی کوتاه است. هر زمانی که به دست میآوری، شانس است.» دنیرو بسیاری از بهترین دیالوگها را دارد، شاید به این دلیل که پاچینو میتواند دیالوگهای معمولی را به قطعات خاص خود تبدیل کند.
همانطور که بینندگان میتوانند خود را در زرق و برق سایهدار The Godfather تصور کنند، حتی با دانستن اینکه این فیلم سقوط مایکل از فضل را نشان میدهد، میتوانند خود را در حرفهایگری مختصر هانا و مککالی غرق کنند. برای مثال، ظاهراً به این معناست که هرگز قبل از قطع کردن تلفن “خداحافظ” نگویید. به نوعی، Heat جذابتر است. یا حداقل در زمانی که بسیاری از مشاغل خستهکننده هستند و از کارگران انتظار میرود که به جای پاداش معنوی یا مالی، در مهارتهای خود آرامش پیدا کنند، قابل درکتر است.
در گفتگوی رستوران، مککالی بهطور ظریفی اشاره میکند که “زدن امتیازها” بهترین کاری است که او انجام میدهد و تنها چیزی است که او میداند چگونه به خوبی انجام دهد. سپس، فقط چند دقیقه بعد، اعتراف میکند که واقعاً این چیزی نیست که او میخواهد انجام دهد.
تصویر: Warner Bros.
همانطور که مککالی میگوید، “این همان انضباط است” و مفهوم اصلی فیلم را توضیح میدهد. او میگوید: “اجازه ندهید به چیزی وابسته شوید که نتوانید در ۳۰ ثانیه از آن جدا شوید اگر احساس کردید خطر نزدیک است.” بسیاری از فیلمهای مان میتوانند به عنوان رویهای طبقهبندی شوند. تمایزات آنها از آنچه در بین رویهها اتفاق میافتد و نحوه نمایش آنها ناشی میشود.
تحلیل فیلمهای مان
Heat نسبت به انتزاعهای دورههای بعدی مانند Public Enemies و Blackhat مستقیمتر است. اما با جزئیات بیشتری نسبت به دوئل عمدی نامتقارن Collateral گسترش مییابد. اگرچه او در آن زمان نمیتوانست این را بداند، این فیلم پیشآخرین فیلم مان بود که تنها بر روی سلولوئید فیلمبرداری شد. پس از The Insider در سال ۱۹۹۹، او شروع به کار با ویدئوی دیجیتال کرد. بسیاری از آثار او دارای کیفیتی الیگیک هستند؛ Heat
با کاهش خود به یک اوج دو نفره تنشزا و در عین حال غمانگیز، ممکن است کاملترین بیان این احساس باشد. احساسی که در زیر لذتهای سطحی فیلم وجود دارد، این است که چیزی از دست رفته است. در حالی که کار ما، هر چه که باشد، ادامه دارد.
ادامه کار دنرو و پاچینو
دنرو و پاچینو قطعاً به کار خود ادامه دادند. آنها حتی دو فیلم دیگر با هم ساختند؛ یکی به طرز توهینآمیزی فراموششدنی (Righteous Kill) و دیگری به طرز استادانهای غمانگیز (The Irishman). بدترین فیلم از چهار فیلم مشترک آنها نیز همان فیلمی است که در آن بیشترین حضور مشترک در قاب را دارند. اگرچه ممکن است در سال ۱۹۹۵ به نظر میرسید که آنها از اوج خود گذشتهاند، اما ۳۰ سال بعد به نظر میرسد که مان آنها را دقیقاً در زمان مناسب برای ساخت یک ضد تیم کامل به تصویر کشیده است. با ارائه کمتر از آنچه طرفدارانشان ممکن است انتظار داشته باشند، Heat در واقع بسیار بیشتر ارائه داد.


توسط

توسط