Image

ارتباط شگفت‌انگیز The Golden Girls با Pluribus

📋 خلاصه مقاله:

سریال علمی تخیلی جدید وینس گیلیگان، “Pluribus”، داستانی پیچیده از تحول انسانیت و پیوستگی ذهنی را روایت می‌کند. کارول، شخصیت اصلی، در مواجهه با ذهن جمعی و از دست دادن فردیت، به دنبال آرامش در سریال “The Golden Girls” است که تعاملات صادقانه و فردگرایی را به تصویر می‌کشد.

نامیدن سریال علمی تخیلی جدید وینس گیلیگان به نام Pluribus به عنوان یک سریال پیچیده، کم‌گویی است. یک لحظه شما در حال خندیدن به نویسنده رمانتیک کارول استورکا (ریا سیهورن از Better Call Saul) هستید که از محبوبیت کتاب‌هایش به نماینده و شریک خسته‌اش هلن (میریام شور) شکایت می‌کند.

لحظه‌ای بعد شاهد جمعیت‌هایی هستید که در چنگال نیروی ناشناخته‌ای از بیگانگان به لرزه افتاده‌اند. سپس، چند روز بعد، کارول برای یک شب آرام از تماشای بی‌وقفه سریال افسانه‌ای سوزان هریس در سال ۱۹۸۵، The Golden Girls، آماده می‌شود. فقط یک شب معمولی سه‌شنبه.

دو قسمت اول Pluribus به‌طور ماهرانه‌ای پیش‌زمینه شگفت‌انگیز این سریال را ایجاد می‌کنند. قسمت سوم نشان می‌دهد که کارول به‌طور جدی به ارزیابی آنچه درباره اتفاقاتی که برای بقیه انسان‌ها افتاده می‌داند، می‌پردازد. انتخاب او برای تماشای برنامه‌ای آرامش‌بخش در میان بحران ممکن است تصادفی به نظر برسد. اما Golden Girls به طرز شگفت‌انگیزی با آنچه واقعاً برای کارول و Pluribus در حال رخ دادن است، همخوانی دارد.

تحول انسانیت و پیوستگی ذهنی

همان‌طور که مشخص می‌شود، انسانیت دچار یک تحول شده است. یک “پیوستگی” که به این معناست تقریباً همه افراد روی زمین اکنون از طریق یک ذهن جمعی شاد و آرام به هم متصل هستند. (مادربزرگ شما اکنون می‌داند چگونه هواپیما پرواز کند؛ فرزند شما همچنین پزشک زنان شماست.) با این حال، تعداد کمی از افراد در سراسر جهان وجود دارند که مانند کارول تحت تأثیر این شیوع فرازمینی قرار نگرفته‌اند.

کارول (ریا سیهورن) در یک اتاق کم‌نور نشسته و بتتی وایت در نقش رز نیلند از سریال دختران طلایی را در تلویزیون خود تماشا می‌کند.

تصویر: Apple TV

در قسمت دوم، کارول به دنبال افرادی می‌گردد که ایمنی دارند. اما متوجه می‌شود که آن‌ها علاقه‌ای به یافتن راهی برای معکوس کردن تغییر ندارند. با این شکست، این شخصیت دوست‌داشتنی و بدخلق در قسمت سوم وقت خود را با غرق کردن غم‌هایش در الکل می‌گذراند. همچنین، او قسمت‌هایی از The Golden Girls را بر روی دی‌وی‌دی تماشا می‌کند.

تضاد دنیای واقعی و داستان علمی تخیلی

این برنامه چهار زن بالغ را دنبال می‌کند که در میامی با هم زندگی می‌کنند. به نظر می‌رسد این زندگی دنیایی دور از داستان علمی تخیلی Pluribus باشد. اما فردگرایی شدید شخصیت‌ها در مواجهه با یکسانی نگران‌کننده ذهن جمعی چیز دیگری می‌گوید.

یکی از قسمت‌هایی که کارول تماشا می‌کند، “دوست جدید دوروتی” از فصل سوم، به‌ویژه معنادار است. رز نیلند (بتی وایت) که کمی عجیب و غریب اما خوش‌نیت است، داستانی درباره همسایه‌ای که در کودکی از او می‌ترسید، تعریف می‌کند. رز توضیح می‌دهد: “یک روز جرات پیدا کردم و به سمت خانم هیکنلوپر رفتم و از او پرسیدم چرا همیشه اخم می‌کند.” او ادامه می‌دهد: “خب، او بدون عضلات لبخند به دنیا آمده بود! من به او گفتم که اخم فقط یک لبخند وارونه است! بنابراین از آن به بعد، هر وقت از کنارش رد می‌شدم، او روی سرش می‌ایستاد و دست تکان می‌داد!”

اشاره‌های ضمنی به وضعیت کارول

در ظاهر، این لحظه‌ای است که به‌طور ضمنی به وضعیت کارول با ذهن جمعی اشاره دارد. مرگ هلن و انزوای کارول از دیگر افرادی که به ذهن جمعی مصون هستند، او را از لبخند زدن دور کرده است. او در حال تماشای داستانی است که رز درباره تغییر خانم هیکنلوپر به خاطر راحتی خود و برای خوشحال کردن رز و دوستانش تعریف می‌کند.

دختران طلایی، رز، دوروتی و بلانش، در لباس خواب خود روی یک کاناپه نشسته‌اند. سوفیا که یک کت مرجانی رنگ پوشیده است، یک کیسه کاغذی قهوه‌ای را به سمت آنها می‌گیرد.

عکس: آلیس اس. هال/تاچ‌استون تلویزیون/مجموعه اورت

به طور نمادین، رز در اینجا به عنوان ذهن جمعی عمل می‌کند. همان‌طور که توضیح می‌دهند، آن‌ها به دنبال راه‌هایی هستند تا کارول و دیگر افراد ایمن را جذب کنند. این کار نه از روی بدخواهی، بلکه برای خوشحال کردن آن‌هاست. چه آن‌ها بخواهند به این شکل خوشحال باشند یا نه. آن‌ها کم و بیش می‌خواهند کارول را مجبور کنند که دنیای خود را وارونه کند. به جای اینکه او را همان‌طور که هست بپذیرند، می‌خواهند دنیای او را به شکلی که خودشان هستند تغییر دهند.

اما استفاده از The Golden Girls تنها تلاش وینس گیلیگان یا نویسنده قسمت، گوردون اسمیت، برای بیان نکته‌ای درباره کارول نیست. این نشان‌دهنده چیزی است که با تسلط ذهن جمعی از دست رفته است.

در حالی که کوومبا دیابات، همکار غیرآلوده کارول (Our Flag Means Death’s سامبا شوت) درست می‌گوید که با پیوستن همه، دیگر جرمی، تعصبی یا جنگی وجود ندارد، اما این به بهای از دست دادن فردیت تمام می‌شود. قیمتی که کارول آن را بسیار زیاد می‌داند.

همان‌طور که شخصیت‌های Friends به‌عنوان الگوهایی طراحی شده‌اند که بینندگان می‌توانند با آن‌ها همذات‌پنداری کنند، شخصیت‌های Golden Girls نیز دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به زندگی دارند. دوروتی قوی‌اراده است. بلانش شهوت‌ران و رز ساده‌لوح است. سوفیا نیز رک‌گو است. تفاوت‌های آن‌ها اغلب باعث می‌شود که مانند گربه و سگ با هم دعوا کنند. اما در نهایت، تا پایان هر قسمت، دوباره به‌عنوان دوستان به هم برمی‌گردند و پیوندهایشان قوی‌تر از همیشه می‌شود.

کارول (ریا سیهورن) به طور مستقیم به جلو نگاه می‌کند در حالی که تلویزیون پخش می‌شود. او روی مبل نشسته و یک کوسن پشت سر او قرار دارد.

تصویر: اپل تی‌وی

نحوه‌ای که این چهار زن با یکدیگر بحث می‌کنند، در دنیای پس از پیوستن به هیچ وجه قابل قبول نیست. ما دیده‌ایم که احساسات منفی کارول به طور مؤثری مانند کریپتونایت برای پیوستگان عمل می‌کند. این احساسات باعث می‌شود آن‌ها به زمین بیفتند و تشنج کنند. به ما گفته شده که اولین باری که این اتفاق افتاد، ده‌ها میلیون پیوسته به همین دلیل جان خود را از دست دادند. این موضوع دلیلی دیگر برای کارول است تا خشم و ترس خود را سرکوب کند و آن را به کسی ابراز نکند.

این سوال مطرح می‌شود: چگونه می‌توان با کسی ارتباط معناداری برقرار کرد اگر نتوان مکالمات دشوار با او داشت؟ پیوستگان قادر به گفتگو هستند و مایلند هر کاری که از آنها خواسته شود انجام دهند. اما به نظر می‌رسد تنها خواسته آنها خوشحال نگه داشتن کارول و دیگر افراد غیر آلوده است. در تلاش برای آسیب نرساندن به کسی، آنها در مکالمات به حدی ظریف هستند که به نظر می‌رسد تحقیرآمیز باشند. این موضوع کارول را بیشتر ناامید می‌کند.

مدل‌سازی تعامل صادقانه در دختران طلایی

دختران طلایی نوعی تعامل متفاوت و صادقانه‌تر را مدل‌سازی می‌کند. اگر یکی از زنان نظر دیگری را در مورد چیزی بپرسد، اغلب پاسخی بی‌پرده و صادقانه دریافت می‌کند که به مشاجره منجر می‌شود. درگیری این شخصیت‌ها را خوشحال نمی‌کند، اما رویکرد مستقیم و بدون محدودیت، رفاقت، اعتماد و دوستی‌ای را ایجاد می‌کند که پیوستگان قادر به تکرار آن نیستند.

در بسیاری از جهات، کارول شبیه به دوروتی در گروه است. دوروتی فردی سرسخت و بی‌پرده است. او اغلب به دلیل پایبندی به ارزش‌های حتی نامحبوب خود با دیگران درگیر می‌شود. توانایی او در پایبندی به اصول خود و اتخاذ تصمیمات شخصی ممکن است برای کارول آرامش‌بخش باشد. این ویژگی در تضاد با ذهن جمعی است که به نظر می‌رسد نمی‌تواند نظرات فردی داشته باشد یا تصمیمات شخصی بگیرد. به همین دلیل زوشیا نمی‌تواند بین ماندن با کارول یا رفتن با دیاباته تصمیم بگیرد.

ناامیدی کارول از پیوستن به ذهن جمعی

همچنین به همین دلیل است که کارول از اینکه دیگر افراد ایمنی نیز ابراز می‌کنند که می‌خواهند به ذهن جمعی بپیوندند، ناامید می‌شود. او احساس می‌کند که آن‌ها چیزی که آن‌ها را خاص می‌کند، یعنی نظرات منحصر به فرد، انتخاب‌های شخصی و توانایی ایستادگی و دفاع از آن‌ها بدون فروپاشی در مواجهه با اختلاف نظر، را دور می‌اندازند.

نباید فراموش کرد که کارول، زنی همجنس‌گرا و مخفی، به تازگی شریک زندگی‌اش را از دست داده است. او به سمت این برنامه زن‌محور خاص می‌رود، وقتی که به دنبال تماشای آرامش‌بخش است. این برنامه در زمان خود در برخورد با جامعه LGBTQ+ پیشرو بود. همچنین، داستان‌های همدلانه‌ای درباره ایدز و ازدواج همجنس‌گرایان داشت. این موضوعات مدت‌ها قبل از اینکه به عنوان موضوعات “امن” رسانه‌ای در نظر گرفته شوند، مطرح شدند.

رز، دوروتی، یک آقا، سوفیا و بلانش در لباس رسمی کنار هم ایستاده‌اند. آنها برای جشن عروسی سوفیا که لباس عروس سفید پوشیده است، کنار هم ایستاده‌اند. تصویر: Touchstone Television/Everett Collection

مهم‌تر از همه، قلب دختران طلایی این است که قبل از اینکه چهار شخصیت اصلی آن با هم جمع شوند، هر کدام به دلایل مختلفی احساس تنهایی و بیگانگی می‌کردند. به عنوان مثال، دوروتی طلاق گرفته و احساس می‌کند که زندگی‌اش را هدر داده است. در حالی که رز بیوه‌ای تنهاست که فرزندانش خانواده‌های خود را دارند. کارول می‌تواند با این احساسات همذات‌پنداری کند. او هم به عنوان زنی که همواره به عنوان یک همجنس‌گرا دروغ زندگی کرده و هم به عنوان کسی که شریک زندگی‌اش را از دست داده است، این احساسات را تجربه کرده است. او حتی خود را از دیگر افراد غیر مبتلا جدا کرده است.

تشکیل جامعه‌ای نزدیک و محکم

دوروتی، بلانش، رز و سوفیا تنها با صداقت و اعتماد به یکدیگر توانسته‌اند چنین جامعه‌ای نزدیک و محکم را تشکیل دهند. این جامعه قادر به بهبود از دست دادن‌ها و ناامیدی‌های مختلفشان است. روابط آن‌ها در طول سریال تکامل می‌یابد. آن‌ها ابتدا به دلیل تنهایی و نیاز به ارتباط به یکدیگر نیاز دارند. اما تا پایان نمایش، هر چهار نفر به اندازه کافی قوی شده‌اند که ارتباطات و فرصت‌های دیگری را نیز ایجاد کنند.

این موضوع زمانی به اوج می‌رسد که دوروتی با عشق جدیدش نقل مکان می‌کند. این امر باعث می‌شود دیگران که نمی‌خواهند او را ترک کنند، بیشتر بحث کنند. باز هم، آن‌ها به صورت باز و صادقانه درباره احساساتشان صحبت می‌کنند. این در نهایت آن‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌کند.

روابط در سریال دختران طلایی

در دختران طلایی، هر رابطه‌ای یک سفر است. ذهن جمعی، که همه چیزهایی را که انسان‌های تشکیل‌دهنده‌اش می‌دانستند، می‌داند، باور دارد که آن‌ها به مقصد خود رسیده‌اند. هیچ تمایلی به رفتن به جای دیگری ندارند. مانند بسیاری از چیزها در پلوریبوس، این نگرش کاملاً در تضاد با وجود انسانی است. جای تعجب نیست که کارول وقتی می‌خواهد چند ساعت فرار کند، به چنین نمایشی انسانی نگاه کند.

ارتباط شگفت‌انگیز The Golden Girls با Pluribus