📋 خلاصه مقاله:
اقتباس جدید ادگار رایت از رمان “The Running Man” استیون کینگ، آیندهای نزدیک و واقعگرایانه را به تصویر میکشد که در آن تکنولوژی و نظارت اجتماعی نقش مهمی دارند. این فیلم با تمرکز بر عناصر دیستوپیایی و علمی-تخیلی، به مسائل معاصر مانند اخبار جعلی و هوش مصنوعی میپردازد.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، استیون کینگ دیدگاهی تاریک از آیندهای دور داشت: سال ۲۰۲۵. او جامعهای به شدت تقسیمشده از ثروتمندان و فقرا را تصور کرد. در این جامعه، طبقات پایینتر بهطور منفعلانه توسط شبکه بازیهای دولتی کنترل میشوند. برنامه اصلی آن، یک مسابقه تلویزیونی است که در آن شرکتکنندگان فرصتی برای خروج از فقر دارند. این فرصت با برنده شدن ۱ میلیارد دلار فراهم میشود، اگر بتوانند به مدت ۳۰ روز از دست قاتلان جان سالم به در ببرند.
رمان اصلی دارای لحنی علمی-تخیلی است. در زمان انتشار، تنظیمات آن در سال ۲۰۲۵ بیش از ۴۰ سال در آینده بود. برای فیلم آرنولد شوارتزنگر که تنها پنج سال بعد منتشر شد، کارگردان پل مایکل گلیزر نیز به همین ترتیب عمل کرد. او داستان را در حدود سال ۲۰۱۷ تنظیم کرد. این نسخه از آینده شامل راکتسِلها و ویدیوهای دیپفیک بیسابقه بود.
اقتباس جدید ادگار رایت
اما زمانی که شان مردگان نویسنده و کارگردان ادگار رایت تصمیم گرفت کتاب کینگ را دوباره اقتباس کند، میدانست که باید رویکرد متفاوتی اتخاذ کند. به هر حال، آینده دور ۲۰۲۵ فرا رسیده است.
کارگردانی که پشت آثار کلاسیکی مانند Hot Fuzz و Scott Pilgrim vs. the World قرار دارد، این بار با The Running Man رویکردی واقعگرایانهتر اتخاذ کرده است. او از گفتوگوهای سریع و موسیقیهای دقیق خود فاصله گرفته و یک ماجراجویی اکشن دیستوپیایی با درجه R خلق کرده که گاهی اوقات به طرز افسردهکنندهای قابل ارتباط است.
دنیای آینده در Running Man
فیلم Running Man پر از هوش مصنوعی، اخبار جعلی، سیستمهای نظارتی و پهپادهای فضول است. همچنین اینفلوئنسرهایی شبیه به کارداشیان و سازندگان محتوای توطئهپراکن در آن حضور دارند. به عبارت دیگر، سال ۲۰۲۵ این فیلم بسیار شبیه به سال ۲۰۲۵ دنیای واقعی است.
این مصاحبه برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.
The Running Man در دهههای آینده رخ میدهد و فیلم آرنولد شوارتزنگر از سال ۱۹۸۷ نیز به طور کامل علمی-تخیلی است. اما نسخه شما به زندگی واقعی نزدیکتر به نظر میرسد. عناصر علمی-تخیلی وجود دارد، اما من مدام فکر میکردم، این دقیقاً شبیه زندگی من است.
نگاهی به داستان و زمانبندی
ادگار رایت: خب، امیدوارم که کاملاً شبیه زندگی شما نباشد. داستان اصلی در سال ۲۰۲۵ اتفاق میافتد که واقعاً عجیب است. این داستان در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، اما من تازه چند روز پیش از صحبت با استیون فهمیدم که در سال ۱۹۷۲ نوشته شده است. بنابراین این واقعیت که او سال ۲۰۲۵ را از هوا انتخاب کرده، واقعاً عجیب است.
در طراحی فیلم، هدف ما ایجاد احساسی بود که اگرچه ممکن است آینده نزدیک نباشد، اما فردایی متفاوت در یک واقعیت کمی متفاوت که خیلی از دنیای ما دور نیست، باشد. بنابراین، هیچ فناوری در فیلم وجود ندارد که به نوعی وجود نداشته باشد. اما فناوری در مناطق ثروتمندتر پیشرفتهتر شده است، در حالی که بقیه جاها به عقب برگشتهاند.
تکنولوژی و الهام از گذشته
همچنین به شکلی کمی رترو-فوتوریستی، ما میخواستیم بخشی از فناوری آنالوگ را همانطور که در کتاب بود، حفظ کنیم. همیشه دوست داشتم که در فیلم برزیل اثر تری گیلیام، که فیلمی از دهه ۸۰ است، اما استایلهای دهه ۴۰ را دارد چون جورج اورول ۱۹۸۴ را در سال ۱۹۴۸ نوشت. به همین شکل، ما فکر کردیم: خب، اگر کتاب اصلی در سال ۱۹۸۲ منتشر شده، چه میشود اگر این نسخهای از ۲۰۲۵ باشد که در سال ۱۹۸۲ تصور شده است؟ به همین دلیل است که شما نوارهای ویاچاس، پاکتها، زینها و صندوقهای پستی را میبینید. همچنین، گوشیهای هوشمند در فیلمها خستهکننده هستند. بنابراین فقط از نظر بصری، هرچه گوشیهای هوشمند در فیلمها کمتر باشد، بهتر است.
تصویر: Paramount Pictures
در ابتدای فیلم، صحنهای وجود دارد که گلن پاول از محلههای فقیرنشین به سمت بخش ثروتمند شهر میرود. او ناگهان متوجه میشود که یک شهر کاملاً جداگانه پشت چیزی که در ابتدا به نظر میرسد دروازه امنیتی یک ساختمان اداری است، پنهان شده است. چگونه این صحنه را کارگردانی کردید تا مخاطب را فریب دهید و آنها را به این دنیای دیگر معرفی کنید؟
تأثیر محیط شهری بر داستان
چیزی که از کتاب برای من بسیار زنده بود این است که او آپارتمانش را ترک میکند و به سمت ساختمان شبکه میرود. فکر میکنم این فقط در شهرهایی با سیستم شبکهای اتفاق میافتد. به وضوح، مردم در منهتن از راه رفتن چند بلوک شهری چیزی نمیگویند. به طرز عجیبی، در لندن، مردم معمولاً این کار را نمیکنند، زیرا مسیر واضحی برای پیادهروی وجود ندارد. اما چیزی بسیار قوی در این واقعیت وجود دارد که او به سمت ساختمان میرود. او از حمل و نقل عمومی استفاده نمیکند — شاید نمیتواند هزینه حمل و نقل عمومی را بپردازد. او فقط به سختی راه خود را به آنجا میکشد.
سه صحنه اول فیلم، قبل از تیتراژ، همگی در اتاقهای بدون پنجره اتفاق میافتند. این فضا بسیار تنگ و خفقانآور است. سپس ناگهان به بیرون میرویم و با تمام این جهانسازیها، جهان را گسترش میدهیم.
ایدههای اولیه و فیلمبرداری
ایده اینکه بخش بالای شهر در واقع مرزی تحت نظارت دارد، از ابتدا وجود داشت. ما برای به دست آوردن این سفر کامل، در مکانهای مختلفی در گلاسگو و لندن طی چند هفته فیلمبرداری کردیم.
تصویر: Paramount Pictures
شخصیت گلن پاول با خشم او تعریف میشود. آیا سخت بود که گلن، که معمولاً نقشهای جذاب بازی میکند، را برای این نقش به ذهنیت مناسب برسانید؟
این موضوع نیز از کتاب گرفته شده بود و در کتاب، او مردی بسیار عصبانیتر از فیلم ما است. ما میخواستیم بن ریچاردز خشم زیادی داشته باشد. این خوب است که او در برابر زورگوییها میایستد و وقتی بیعدالتی میبیند، آن را فاش میکند. اما متأسفانه، در این دنیای بیرحم آینده، او به خاطر این کار مجازات میشود. بنابراین او فیلم را به عنوان فردی بسیار ناامید آغاز میکند، زیرا به خاطر انجام کار درست مجازات میشود.
انتخاب بازیگر و نقشآفرینی
ما در مورد این موضوع صحبت کردیم وقتی که او را برای فیلم انتخاب کردم. به گلن گفتم که به “گلن بدخلق” نیاز دارم. او فردی بسیار جذاب، خندهدار و دوستداشتنی است و من واقعاً از دیدن او در حال از دست دادن کنترل لذت میبرم. او در فیلم بسیار زودجوش است.
قدرت خشم در نقشآفرینی
جایی هست که جاش برولین به او میگوید، درست قبل از اینکه روی صحنه برود، “خشم تو قدرت فوقالعاده توست. از آن استفاده کن.” بنابراین در واقع این خشم اوست که او را به کاندیدای اصلی برای حضور در مرد دونده تبدیل میکند.
تصویر: Paramount Pictures
در فیلم، یک شوخی تکراری وجود دارد. در این شوخی، ریچاردز پیامی را برای پخش در تلویزیون ضبط میکند. سپس شبکه آن را ویرایش میکند تا او چیز دیگری بگوید. در عصر کنونی ما، با ویدئوهای تولید شده توسط هوش مصنوعی به عنوان تبلیغات سیاسی، این موضوع بهویژه بهموقع به نظر میرسد.
این متن دقیقاً از کتابی گرفته شده است. در کتابی که در سال ۱۹۷۲ نوشته شده، صحنهای وجود دارد که او یک نوار ضبط میکند. آنچه در تلویزیون پخش میشود، کلمات اوست که به گونهای دیگر ویرایش شدهاند. ما این ایده را گرفتیم و با آن پیش رفتیم. در اوایل سال ۲۰۲۲ شروع به کار بر روی فیلمنامه کردیم. در همان زمان، عنصری از هوش مصنوعی و دیپفیکها وجود داشت. این موضوع به وضوح در حال رشد و جمعآوری شتاب است. مردم باور دارند که دیپفیکها برای ایجاد اخبار جعلی و پسا-حقیقت به کار گرفته میشوند. بنابراین این موضوع بسیار در فضای عمومی وجود دارد.
تصویر: پارامونت پیکچرز
یکی از بخشهای مورد علاقه من در فیلم، شخصیت دنیل ازرا، رسول، است که ویدیوهای توطئهآمیز و بسیار استایلدار درونجهانی درباره شبکه ضبط و توزیع میکند. چگونه زبان بصری آن را توسعه دادید؟ آیا از ویدیوهای واقعی یوتیوب الهام گرفتهاید؟
توسعه زبان بصری و الهام از یوتیوب
چیزی خاصی را به یاد نمیآورم که دیده باشم. شاید چیزی است که بهطور ناخودآگاه دیدهام.
تجربه فیلمبرداری با دنیل ازرا
فیلمبرداری این بخشها با دنیل ازرا واقعاً سرگرمکننده بود. ما تصور کردیم که او این ویدیوها را در آپارتمانش با یک تنظیمات کوچک پرده سبز ضبط میکند. در واقع، این یکی از معدود چیزهایی در فیلم بود که واقعاً لیست شات نداشت. ما به نوعی به صورت بداهه کار میکردیم. من وسایلی که نیاز داشتم را یادداشت کردم. اما بیشتر، فقط جمعآوری تکههای زیادی از کاغذ سبز بود تا بتوانید از میان چیزها عبور کنید، یا تکههای کارت سبز را نگه دارید، یا تکههای کارت سبز را بیندازید، یا تکهای از کارت سبز را کنار بزنید.
ما به شدت در حال بداههپردازی بودیم و مطمئن نیستم که گروه فیلمبرداری توانسته باشد آن را دنبال کند. به نظر میرسید که آنها فقط تعجب میکردند که من چه کار میکنم. باید بگویم این صحنهها احتمالاً بیشترین زمان را برای ویرایش در فیلم گرفتند.
تصویر: مرد دونده
حالا که The Running Man را انجام دادهاید، آیا داستانهای دیگری از استیون کینگ هست که بخواهید اقتباس کنید؟
این سوال بسیار خوبی است. کاش پاسخی داشتم. به نظر میرسد هر چیزی که از او خواندهام قبلاً به فیلم تبدیل شده است. بنابراین نیازی به ساخت نسخه جدیدی از آن نمیبینم. باید تمام داستانهای کوتاهی که هنوز نخواندهام را بخوانم.
The Running Man در تاریخ ۱۴ نوامبر در سینماها اکران میشود.


توسط
توسط

توسط