📋 خلاصه مقاله:
ژانر فیلمهای ترسناک “پیدا شده” پس از موفقیت “پروژه جادوگر بلر” در دهه ۲۰۰۰ تکامل یافت و به اشکال جدیدی مانند “زندگی صفحهای” و فیلمهای تکبرداشتی تبدیل شد. مجموعه V/H/S همچنان این ژانر را زنده نگه داشته و چالشهای هنری آن را بررسی میکند.
پس از رونق عظیم فیلمهای ترسناک با سبک “پیدا شده” در دهه ۲۰۰۰ که به دنبال موفقیت پروژه جادوگر بلر به وجود آمد، این زیرژانر به جای محو شدن، به شکلهای جدیدی تکامل یافت.
تکامل ژانر فیلمهای ترسناک
ما شاهد ظهور فیلمهای “زندگی صفحهای” و اشکال جدید و استایلدار از مفهوم فیلمهای پیدا شده بودیم. همچنین، فیلمهای تکبرداشتی نمایشی عمدتاً جایگزین صحنههایی شدند که زمانی دوربینهای لرزان و فیلمبرداران پرانرژی بر آنها حکمرانی میکردند.
بزرگترین استثنا در این قاعده، مجموعه در حال اجرای V/H/S است. این مجموعه یک آنتولوژی ترسناک است که خودش باعث رونق در ژانر ترسناک کوتاهمدت شد و رویای فیلمهای پیداشده را از طریق هفت قسمت موضوعی زنده نگه داشته است.
قسمت جدید V/H/S و داستانهای هالووینی
هشتمین قسمت از این مجموعه، V/H/S Halloween در سال ۲۰۲۵، شامل پنج فیلم کوتاه است. این فیلمها همگی در اطراف هالووین اتفاق میافتند و با یک داستان پوششی به نام “Diet Phantasma” به هم متصل میشوند. در این داستان، یک دانشمند بیرحم و بیتفاوت، مجموعهای از آزمایشهای محصول مصرفی را روی یک نوشابه رژیمی انجام میدهد که افراد نمونهبردار را به روشهای مختلف و اغراقآمیز میکشد.
این مصاحبه برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.
پیش از این با کارگردانان ژانر وحشت فیلمهای پیدا شده درباره شاتها یا لحظات خاصی که به سختی به دست میآیند صحبت کردهام. اما این اولین باری است که کسی به صراحت میگوید این ژانر به طور کلی دشوار است. به نظر شما چالشهای اصلی در ژانر وحشت فیلمهای پیدا شده چیست؟
چالشهای هنری در ژانر وحشت فیلمهای پیدا شده
میشلین پیت، همکار کارگردان “خانه وحشت”: فکر میکنم چالشبرانگیزترین چیز به عنوان یک هنرمند این است که محدود به ایدههای خلاقانه خود باشید. زیرا همه چیز باید توسط شخصی که دوربین را در دست دارد، انگیزه بگیرد. بنابراین، فکر میکنم چیزی که برای من واقعاً سخت است، جدا کردن خودم از خلاقیت و ایدههایم است. همچنین اینکه مجبور باشم در یک چارچوب بمانم.
الکس راس پری، کارگردان “Kidprint”: من دیشب این را به او گفتم. با این موضوع موافقم، اما در عین حال به شدت در یک روش خاص با آن مخالفم. زیرا واقعاً عاشق یک صحنه باز ۳۶۰ درجه هستم. این برای من بسیار آزادکننده بود. زیرا مسدودسازی و پوششدهی یکسان هستند. در فیلمسازی سنتی، مسدودسازی و پوششدهی به شدت مخالف هم هستند. [همآوایی “اوه!” “همم!”]
اگر شخصیت باید به چپ نگاه کند، پوششدهی باید به راست نگاه کند. این واقعیت که وقتی صحنه را مسدود میکنید [در یک فیلم با سبک فیلمبرداری پیدا شده]، پوششدهی خود را نیز مشخص کردهاید، برای من بسیار شگفتانگیز بود. من ۵۰۰ فیلم با سبک فیلمبرداری پیدا شده دیدهام. اما تا زمانی که پروژه اول خود را با این سبک فیلمبرداری نکنید… روز اول، شما مثل این هستید، [درک] “آه!”
بنابراین وقتی میدانید شخصیت به کجا حرکت میکند، این همان پوشش است. دوربین به سمت چپ حرکت نمیکند وقتی شخصیت به سمت راست حرکت میکند. دوربین به جلو حرکت میکند وقتی شخصیت به جلو حرکت میکند. شما صحنه را یک بار فیلمبرداری میکنید و تمام. نیازی نیست که خط او، خط او، خط او را بگیریم. در یک جهت حرکت میکند، به انتها میرسد و حالا در جهت بعدی حرکت میکنیم.
به عنوان یک فیلمساز روایتی که سالهاست صحنهای با پوشش سنتی فیلمبرداری نکردهام، با خودم گفتم، “این جالب است.” این محدودیت در واقع آزادیبخش است، زیرا فقط باید یک بار همان چیز را بفهمید.
“Coochie Coochie Coo”
آنا زلوکوویچ، کارگردان “Coochie Coochie Coo”: به نظر من، بخش سخت کار تعلیق باور برای مخاطب است. همه چیز باید واقعی به نظر برسد. صدا باید طوری باشد که انگار واقعاً در حال رخ دادن است. اجراها باید به زمین نزدیک باشند. اگر چیزی مثل یک مرد بالغ در پوشک دارید، چگونه میتوانید آن را به عنوان واقعگرایانه بفروشید؟ این موضوع مضحک است، اما باید طوری باشد که انگار به درستی در جهان وجود دارد. من این را چالشبرانگیز یافتم. شما میتوانید در هر لحظهای مردم را از دست بدهید. فقط یک اشتباه کافی است.
برایان ام. فرگوسن، کارگردان “Diet Phantasma”: من با الکس موافقم. به محض اینکه مسدودسازی را درست انجام دهید، عالی است. اما وقتی که تعداد زیادی از جلوههای عملی در یک زمان اتفاق میافتند، باید مطمئن شوید که به درستی روی آنها تمرکز میکنید و اشتباهی نمیکنید. سپس تنظیمات زمان میبرد. شما فقط مقدار مشخصی از زمان دارید تا همه این چیزها را درست انجام دهید.
در صحنه، یک دیوار بزرگ وجود داشت که مانع شنیدن صدای دیگران میشد. به نظر میرسید فیلمبرداری الکس بسیار سرگرمکننده باشد. اما کار ما بسیار دشوار بود. من تنها سه روز برای انجام آن فرصت داشتم. این کار آزادیبخش است، زیرا با فیلمهای پیدا شده میتوان آزادیهای خاصی به خود داد. حتی اگر خراب شود، به هر حال قرار بود شبیه زباله به نظر برسد. زیرا فیلترهایی روی آن میگذاری یا از دوربین بیکیفیت استفاده میکنی. بنابراین، هم خوب است و هم بد.
آر. اچ. نورمن، همکار کارگردان “خانه وحشت”: میتوانم بگویم پیدا کردن ریتم بسیار چالشبرانگیز است، بهویژه اگر بیشتر از وانرها فیلمبرداری کنید. رویکرد ما این بود که “خب، این در دوربین ویرایش شده است. این مرد، پدر، دوربین را روشن و خاموش میکند و اینها برشهای ما هستند.” این شامل بسیاری از وانرهای جعلی بود. اما واقعاً باید در لحظه زندگی کنید و ببینید که شات شما چگونه احساس میشود. زیرا آنچه وارد دوربین میشود، در برخی موارد، هیچ برشی برای دور زدن آن وجود ندارد.
ما میدانستیم که برای هر برداشت تنها دو یا سه فرصت داریم. پروژه ما بسیار بلندپروازانه بود و واقعاً تلاش کردیم تا ریتمهای مختلفی بین برداشتها پیدا کنیم. زیرا نمیدانستیم در ویرایش چه چیزی به دست خواهیم آورد. چالش واقعی با فیلمهای پیدا شده این است که باید آن برشها را در مه در حال حرکت و انواع چیزها پنهان کنید. واقعاً هرگز نمیدانید که آن برشها کجا قرار خواهند گرفت. آیا کل تلاش شما برای ایجاد حس یک دوربین دیدگاه یکپارچه که در یک فضای سهبعدی حرکت میکند را به خطر میاندازند یا نه.
زلوکوویچ: تا جایی که میتوانید باید از پنهان کردن آن با باگها اجتناب کنید. اما گاهی مجبورید، چون کار سختی است.
نورمن: در واقع، او درست میگوید. این کار آسان است. فقط باگها را به کار بگیرید. [خنده عمومی.]
پکو پلازا، کارگردان “Ut Supra Sic Infra”: برای من، چالشبرانگیزترین چیز این است که مخاطب باور کند افرادی که دوربین را اداره میکنند به کار خود ادامه میدهند. به جای اینکه فرار کنند. این همچنین مهمترین چیز است. در برخی از فیلمهای پیدا شده، من به سادگی باور نمیکنم که شخصیتها به ضبط ادامه دهند.
من فکر میکنم دوربین همیشه باید دیرتر به هر اتفاقی برسد، زیرا این در زندگی واقعی رخ میدهد. جادو از بین میرود اگر دوربین از قبل آنجا باشد و انتظار چیزی را بکشد. وقتی شما اینجا هستید و در حال ضبط هستید و صدایی میشنوید و به سمت آن میچرخید، آن صدا قبلاً از بین رفته است. این حس واقعیت را میدهد که حفظ آن بسیار مهم است.
صحنهای که بیشترین افتخار را به آن دارید
پری: شخصیت ما پشت میزی با چهار مانیتور از نرمافزار ویرایش نشسته است. چهار ویدیو مختلف همزمان پخش میشوند و همه اینها آنالوگ است. ما آن ویدیوها را روزها قبل ضبط کردیم. سپس ویرایشگر آنها را پردازش کرد و بعد آنها را روی چهار کامپیوتر که به چهار مانیتور متصل بودند، قرار دادیم.
آن قاب از شخصیت که در آنجا نشسته و چهار نوار ویدئویی مختلف در حال پخش است، تصویری است که از این پروژه میخواستم. اگر این تنها تصویری بود که از این فیلم میدیدم، همین حالا دکمه پخش را فشار میدادم و میگفتم: “این خیلی جالب به نظر میرسد!” اما این کار سختتر از آنچه به نظر میرسد بود. مثل این است که چهار نفر هنرمند مختلف همزمان دکمه اسپیس را فشار دهند. به نظر ساده میآید، اما سه روز برنامهریزی طول کشید تا به این تصویر برسیم.
پرواز جادوگر و چالشهای آن
پیت: پرواز جادوگر برای ما صحنهای بود که مورد علاقهام بود. خودخواهانه، چون من آن را اجرا کردم. همچنین، این یک شات غیرممکن بود که انجام دادیم. ما باید تمام آن نشانهها را میزدیم. دو برداشت انجام دادیم و این تمام چیزی بود که داشتیم. در آن لحظه احساس افتخار زیادی به خودمان داشتم و آن صحنه مورد علاقه من بود.
زلکوویچ: در یکی از صحنههای من، دخترها از پلهها بالا میروند و سعی میکنند در دیگری را باز کنند. سپس وارد اتاق بازی میشوند و تشویقکننده بلوکها را پرتاب میکند. آنها به سمت تشویقکننده میروند و مادر را پشت در میبینند. بعد از آن، بیرون میروند و از پلهها پایین میروند و وارد اتاق پوپ میشوند. همه اینها در یک برداشت بود و هیچ برشی نداشتیم. به این افتخار میکنم چون سخت بود، اما دیدن اینکه چطور همه چیز کنار هم قرار گرفت، جالب بود. پنج برداشت اول خیلی بد بود، اما سپس شروع به واقعی شدن کرد و این جالب بود.
فرگوسن: صحنه من وقتی بود که پسر کوچک روی شیشه منفجر میشود. [تشویق و هلهله عمومی] این صحنه آخر بود و ما توپ را با همه افکتها آماده کرده بودیم. فقط حدود پنج دقیقه وقت داشتیم تا درستش کنیم. کار نکرد و سپس مجبور شدیم سریع آن را دوباره تنظیم کنیم. در آخرین لحظه روز آن را گرفتیم. اما خندهای که امیدوار بودم را گرفتیم.
کاسپر کلی، کارگردان “Fun Size”: صحنهای در انتهای فیلم که آنها روی نوار نقاله کانال هوا هستند و او در حال پیشنهاد ازدواج است و به عقب میخزد، همیشه مرا به خنده میاندازد.
پلازا: برای من، زمانی که پسر شروع به بالا آوردن چشمها میکند، بسیار جالب بود. فیلمبرداری آن بسیار سرگرمکننده بود و ما تمام مدت در حال خندیدن بودیم. او با زبانش بسیار ماهر بود. بیرون آوردن چهار چشم از دهان کار آسانی نیست، اما او انجام داد. بنابراین من به آن افتخار میکنم.


توسط
توسط

توسط