📋 خلاصه مقاله:
فیلم زامبی اندونزیایی “اکسیر” با ریتم جذاب و شخصیتپردازی قوی، توانسته است در ژانر تکراری زامبیها نوآوری ایجاد کند. این فیلم با تمرکز بر روابط خانوادگی و منشأ بیماری از داروهای گیاهی، تجربهای متفاوت و شوکهکننده ارائه میدهد.
من به طور کلی از فیلمهای زامبی خسته شدهام. با اینکه از ۲۸ روز بعد لذت بردم و فصلهای اولیه مردگان متحرک را با اشتیاق دنبال کردم، اما این ژانر تا حدی تکراری شده است. حتی ۲۸ سال بعد که بسیار تحسین شده است، ماههاست که در لیست تماشای من خاک میخورد. اما فیلم زامبی جدید اندونزیایی نتفلیکس، اکسیر، توانست انتظارات من را به اندازهای تغییر دهد که لذتبخش باشد.
ریتم جذاب و متفاوت اکسیر
یکی از دلایل این امر، ریتم عالی اکسیر است. فیلم با یک سکانس افتتاحیه چشمگیر آغاز میشود. در این سکانس، یک مهمانی خانوادگی آرام با برخورد یک ون به محل نشستن مهمانان مختل میشود. پس از آن، یک غریبه با ظاهری بسیار زامبیگونه از خودرو بیرون میآید و به مهمانان حمله میکند. این صحنه بلافاصله با یک فلشبک دنبال میشود. ما میتوانیم خانوادهای که میزبان این مهمانی بودند را قبل از وقوع این فاجعه در قالب یک ون تحویل زامبی مشاهده کنیم.
برخلاف بسیاری از فیلمهای زامبی، The Elixir به شما زمان کافی میدهد تا با شخصیتهای اصلی آشنا شوید. این آشنایی قبل از شروع وقایع ترسناک و خوردن یکدیگر توسط مردم اتفاق میافتد. نس، همسر و مادری است که دوست سابقش، کارینا، اکنون با پدر نس ازدواج کرده است. این وضعیت عجیب و غریب به طور قابل درکی باعث اختلاف بین نس و کارینا شده است.
برادر نس، بنگ، فردی مهربان اما اجتماعی نیست. او از بازیهای ویدئویی با پسر جوان نس، ریحان، لذت میبرد. همسر نس، رودی، به نظر میرسد اخیراً به او خیانت کرده است. پدر خانواده، که کسب و کار محبوب داروهای گیاهی به نام وانی وراس را اداره میکند، تنها به دو چیز اهمیت میدهد: کارش و ازدواجش با دوست سابق دخترش. نیازی به گفتن نیست که این دیدار خانوادگی پرتنش است.
من آنقدر درگیر وضعیت این خانواده و درامای بینفردی آنها بودم که تقریباً فراموش کردم در حال تماشای یک فیلم ترسناک هستم. شاید به نظر برسد این چیز بدی است، اما در نهایت نتیجه داد. اکسیر زمان زیادی را صرف نشان دادن این میکند که هر عضو خانواده کیست و چگونه به ناهنجاری کلی کمک میکند. این تمرکز بر شخصیتهای متضاد به من اجازه داد تا با شخصیتها ارتباط برقرار کنم و به سرنوشت آنها اهمیت دهم. در ژانری که اغلب به معرفی شخصیتها برای کشتن سریع آنها میپردازد، این یک دستاورد نادر است. اکسیر با شخصیتهای خود به عنوان قربانیان دو بعدی و قابلمصرف برای یک گروه زامبی برخورد نمیکند. بنابراین وقتی اوضاع بالاخره به هم میریزد، واقعاً شوکهکننده است.
صحنههای ابتدایی مهمانی و تعاملات مختلف خانوادگی مرا به یاد فیلم Parasite میاندازد. این فیلم به عنوان یک درام کرهای با طنزی کمی تاریک آغاز میشود و سپس به طور ناگهانی به قلمرو “وای خدای من” میپیچد. این صحنههای مقدماتی به اندازه Parasite بر روی طنز تمرکز ندارند. با این حال، The Elixir همچنان به شما زمان کافی میدهد تا در دنیای خود جا بیفتید قبل از اینکه همه چیز زیر و رو شود.
فیلم همچنین توضیح جالبی برای منبع زامبیسازی مسری ارائه میدهد. به جای نشت تصادفی آزمایشگاهی یا نوعی سلاح بیولوژیکی، منبع این بیماری مسری از داروهای گیاهی واری واراس است که توسط پدر نس توسعه یافته است.
منشأ بیماری و تأثیر آن
اگرچه کمی درباره منشأ آن میآموزیم، اما آرزو میکردم فیلم زمان بیشتری را صرف کند تا نشان دهد چگونه وانی واراس از یک عرضهکننده معتبر داروهای جامع به تولید یک اکسیر مرگبار تبدیل شد. این اکسیر به نظر میرسد حاوی ویروسی بسیار مسری است. با وجود کمبود زمینه، تأثیری که این بیماری بر انسانها دارد کاملاً منزجرکننده است و من آن را دوست دارم.
زامبیهای اکسیر و جلوههای ویژه
زامبیهای اکسیر سریع، ترسناک و شاید بدتر از همه، همیشه خندان هستند. این یک انتخاب جسورانه است، اما کار میکند. جلوههای عملی و CGI اکسیر نیز بسیار قانعکننده هستند و تقریباً تضمین میکنند که تریپوفوبیا را تحریک کنند.
حتی بهتر از صحنههای چندشآور، شخصیتهای داستان هستند. البته، لحظاتی از تصمیمگیریهای سوالبرانگیز وجود دارد. مانند هر فیلم زامبی خوب، اما در بیشتر مواقع، نس و خانوادهاش باهوش و سریعالعمل هستند.
آنها همچنین از لگد زدن به صورت زامبی، فرو کردن چنگک در آن یا کوبیدن آن با نزدیکترین شیء سنگین نمیترسند. به جای اینکه مانند آهویی در نور چراغها یخ بزنند و مرگ به آنها نزدیک شود.
فیلم زمانی که افراد به زامبی تبدیل میشوند، از موضوعات اختلافات خانوادگی خود دست نمیکشد. این یک تغییر خوشایند و واقعگرایانه از کلیشه “ما با هم کنار نمیآییم، اما تو نزدیک بود بمیری، پس فوراً همه چیز را میبخشم!” است. این کلیشه اغلب در فیلمهای آخرالزمانی دیده میشود. واضح است که نس خانوادهاش را دوست دارد و به شوهرش، رودی، اهمیت میدهد. اما همچنین مشخص است که او هنوز از خیانت او به عهدهای ازدواجشان ناراحت است.
تلاش برای بقا و پیوند خانوادگی
وقتی خانواده از هم جدا میشوند، توافق میکنند که در مکانی نزدیک دوباره به هم بپیوندند. اما وقتی بنگ فاش میکند که نمیداند چگونه به آنجا برسد، نس خشم زیادی را که سالها در او جمع شده بود، بر سر برادرش خالی میکند. نس کامل نیست و خانوادهاش — با تمام نقصهایش — واقعی و قابل درک به نظر میرسد. زیرا فیلم سعی نمیکند این ایده را به مخاطب القا کند که تجربه نزدیک به مرگ بهطور فوری اختلافات خانوادگی را حل میکند. این امر باعث میشود لحظاتی که این شخصیتها واقعاً قدردانی خود را نسبت به یکدیگر نشان میدهند، بسیار واقعیتر به نظر برسد.
با وجود تلاشهای The Elixir برای ایجاد نوآوری، پایان آن به طور قابل توجهی کلیشهای است. The Elixir واقعاً پیام عمیقی درباره خانواده یا جامعه ارائه نمیدهد. در عوض، بیشتر به ارائه ترسها میپردازد. اما این ترسها مؤثر هستند. زیرا فیلم به هر شخصیت فضای کافی برای رشد میدهد و آنها را به خاطر داشتن نقصها مجازات نمیکند. نتیجه، یک اثر جذاب و لذتبخش در ژانر ترسناک زامبی است که از میان بسیاری از همتایان خود برجسته میشود.


توسط
توسط

توسط