📋 خلاصه مقاله:
بازی Battlefield 6 با داستانی درباره جدایی کشورها از ناتو و تشکیل گروه نظامی خصوصی Pax Armata، به بررسی میهنپرستی کورکورانه و خشونت سیاسی میپردازد. این بازی با ترکیب رویدادهای جاری و کلیشههای جنگی، نقدی بر رابطه آمریکا با نیروهای نظامیاش ارائه میدهد.
سه چیز در زندگی اجتنابناپذیر است: مرگ، مالیات و اینکه توسعهدهندگان یک بازی تیراندازی نظامی بگویند که بازیشان سیاسی نیست.
بررسی بازی Battlefield 6 و جنبههای سیاسی آن
تقریباً قطعی بود که این مورد آخر را با Battlefield 6 خواهیم دید وقتی که اولین بار اعلام شد. اولین تریلر آن تصاویری از بروکلین را نشان داد که به یک منطقه جنگی تبدیل شده بود. ما فهمیدیم که داستان کمپین بازی حول محور کشورهایی ناشناس میچرخد که به دلیل اختلافات شدید از ناتو جدا میشوند. در اینجا چیزهای زیادی برای بررسی وجود دارد. اما به نظر نمیرسید که سازندگان بازی چنین فکری داشته باشند. در مصاحبهای، کریستین گراس، تهیهکننده اجرایی، ایدهای را که میتوان از آن تفسیر واقعی برداشت کرد، کماهمیت جلوه داد. او گفت: «ما میخواستیم چیزی خلق کنیم که حس واقعی بودن بدهد، اما به وضوح تخیلی است زیرا ما محصولات سرگرمی خلق میکنیم.»
شما ممکن است از اینکه گرس از اظهار نظر خودداری میکند، ناراحت شوید. اما آیا واقعاً به آن نیاز داریم؟ داستان Battlefield 6 به تنهایی گویاست. کمپین این بازی به صراحت درباره میهنپرستی کورکورانه، خشونت سیاسی و اخلاقیات آمریکا اظهار نظر میکند. حتی اگر به طور صریح طرفی را انتخاب نکند، Battlefield 6 سیاستهای خوبی دارد اگر شما بخواهید. همچنین سیاستهای بدی هم دارد. همه چیز بستگی به این دارد که چگونه میخواهید داستان عجیب و غریبی را که از قصد نویسنده خالی است، تفسیر کنید.
به محض شروع Battlefield 6 نمیتوان از ارتباطات دنیای واقعی اجتناب کرد. بازی با ترور سیاسی آغاز میشود. در این حادثه، دبیر کل ناتو در یک اقدام خشونتآمیز غیرقابل توضیح کشته میشود. هر کشوری به دنبال پاسخ است، اما ناتو از ارائه آنها خودداری میکند. این تنش باعث میشود که برخی کشورها بدون نام از این اتحاد خارج شوند.
تشکیل گروه نظامی خصوصی
این تنها اثر جانبی این اقدام نیست. بلکه باعث ایجاد گروه نظامی خصوصی به نام Pax Armata میشود. این گروه از ناآرامیها بهرهبرداری میکند. آنها میگویند که میخواهند با استفاده از نیرو نظم را بازگردانند. محاصرههایی را در صحنههای جهانی مختلف از جبلالطارق تا بروکلین آغاز میکنند.
اینکه چه کسانی درگیر هستند و هدف واقعی Pax چیست، بهطور عمدی مبهم باقی مانده است. حداقل تا افشای نهایی کمپین، هیچ اشارهای به این که آنها با یک رژیم اقتدارگرا یا آنارشیستهای دنیای واقعی همسو هستند، وجود ندارد. این موضوع با بازیهای قبلی Battlefield که بدون تردید کشورهایی مانند روسیه را در نقش منفی قرار میدادند، فاصله زیادی دارد. این انتخاب به بازیکنان اجازه میدهد تا هر چیزی که میخواهند را بر روی این درگیری فرافکنی کنند. بهویژه در جریان پیامدهای مداوم ترورهای سیاسی دنیای واقعی.
به عنوان مثال، به مجموعه مأموریتهای مستقر در بروکلین در این کمپین نگاه کنید. در این مأموریتها، یک گروه به نیویورک فراخوانده میشود تا یک مخفیگاه پکس را پیدا کرده و از یک حمله تروریستی برنامهریزی شده جلوگیری کند.
تصاویر ناخوشایند و واکنشها
این مأموریت به موجی از تصاویر ناخوشایند منجر میشود. خیابانهای آرام بروکلین هایتس در آتش و وحشت فرو میروند. نقدی معتبر بر این موضوع وجود دارد که میگوید این کار در لحظه کنونی بیحس است. دولت ترامپ در حال حاضر در حال جنگ با مکانهایی مانند نیویورک است. او تهدید به اعزام نیرو به شهرهای متمایل به چپ کرده است. این اقدام برای مقابله با آنچه که توسط سیاستمداران جمهوریخواه به عنوان موجی از جرم و جنایت گسترده توصیف میشود، انجام میگیرد.
احساس اینکه Battlefield 6 در استفاده از شهر نیویورک در این زمان بیمسئولیت است، منطقی به نظر میرسد. این بازی با بهرهگیری از ترسهای باقیمانده از حادثه ۱۱ سپتامبر، توجیه میکند که چرا حضور نظامی در خانه ممکن است لازم باشد. سربازان قبل از منفجر کردن پل منهتن میگویند “هرگز فراموش نکنید”. حتی اگر این داستان در قالب یک داستان تخیلی که قبل از رویدادهای واقعی ایجاد شده، پیچیده شده باشد، به واقعیت نزدیک است و جدا شدن کامل از آن دشوار است.
تئوریهای توطئه و واکنش بازیکنان
داستان در نهایت به قلمرو تئوریهای توطئه “دولت عمیق” میرسد. این موضوع ممکن است برای بازیکنان شکاک زنگ خطرهایی را به صدا درآورد. چنین داستانهایی میتوانند واکنشهای متفاوتی را در میان بازیکنان ایجاد کنند و به بحثهای گستردهتری دامن بزنند.
این موضوع کمکی نمیکند که Battlefield سابقهای در استفاده از نیویورک به عنوان یک میدان جنگ ترسناک دارد. مأموریت نهایی Battlefield 3 به نام “ویرانگر بزرگ” نیز شامل بمبها، قطارها و حملات تروریستی است. این مأموریت در نهایت به صحنهای منجر میشود که در میدان تایمز با دشمن اصلی مبارزه میکنید.
نگرانیهای تکراری درباره تروریسم
برای استودیو چه معنایی دارد که به طور مداوم به این موضوع بازمیگردد و همان نگرانیها درباره تروریسم در شهرهای بزرگ را بازگو میکند؟ حتی اگر این تصمیم عمدی نباشد، میتوان این سری را به عنوان ابراز ناخودآگاه نگرانیها درباره این شهرهای به ظاهر بیقانون دید.
اما دیدگاهی کاملاً مخالف درباره Battlefield 6 وجود دارد که نشان میدهد این قطعات چقدر سست هستند. شما باید تلاش کنید تا Pax Armata را به عنوان نمادی از آنتیفا یا فعالیتهای پیشرو داخلی ببینید. آنها یک عملیات خصوصی هستند که از دل مجتمع نظامی صنعتی جهانی به وجود آمدهاند.
این گروه سازمانیافته میخواهد از ترور به عنوان پوششی برای کنترل کشورها از طریق خشونت استفاده کند. آنها ادعا میکنند که هدفشان حفظ صلح است، اما در واقع سعی دارند اوضاع را به هم بزنند تا فروپاشی جامعه را تسریع کنند. از هر گروه واقعی، آنها بیشترین شباهت را به شتابدهندگان دارند. این گروه با ایدئولوژی افراطی راستگرا مرتبط است و معمولاً به فروپاشی “سیستم” برای پیشبرد اهداف نهایی برتریطلبی سفیدپوستان مرتبط میشود.
Battlefield 6 در میان تمام ابهاماتش، به اندازهای پیش نمیرود که انگیزه خاصی به پکس بدهد. اما لحن اقتدارگرایانه پیامهایشان دریچهای برای تفسیر باز میکند. پکس آرمتا به وضوح شخصیتهای منفی هستند. آنها کسانی هستند که میخواهند به زور نیویورک سیتی را تصرف کنند. کار میهنپرستانه این است که جلوی آنها را بگیریم. این زیرمتنها را به هر شکلی که میخواهید تحلیل کنید.
تصویر: Battlefield Studios/EA
با وجود اینکه هر دو تفسیر از داستان قابل قبول هستند، Battlefield 6 اگر به دنبال یافتن معنای سیاسی ثابت در آن باشید، شما را سردرگم خواهد کرد. البته میتوانید سعی کنید تعصبات احتمالی که ممکن است به طور ناخودآگاه بر نحوه اجرای آن تأثیر گذاشته باشد را کشف کنید. اما نیت خالی سازندگان آن به وضوح دیده میشود.
ترکیب رویدادها و کلیشهها در داستان
داستان، رویدادهای جاری و کلیشهها را با هم ترکیب میکند تا مجموعهای از کلیشههای بازی جنگی ایجاد کند. مأموریت تکتیراندازی؟ بله. صحنهای با تانک که کنترل آن سخت است؟ بله. یک بخش کامل با دید در شب؟ بله. هر گونه زمینه سیاسی مهم به تزئینات صحنه کاهش مییابد تا یک کمپین جهانی ایجاد کند که همه اینها میتوانند در کنار هم وجود داشته باشند.
وقتی کریستین گراس به شما میگوید که تیم قصد ندارد بیانیه بزرگی درباره سیاستهای مدرن ارائه دهد، به او باور کنید.
اما حتی اگر تنها نیمی از مغز در سر Battlefield 6 وجود داشته باشد، کمپین آن هنوز برخی از دندانهای خود را حفظ کرده است. داستان در واقع نقدی غیرمنتظره و سختگیرانه از آمریکا و رابطهاش با نیروهای نظامیاش ارائه میدهد. حتی اگر خالقان آن احتمالاً این نیت را کماهمیت جلوه دهند. با کنار گذاشتن همه چیزهای مربوط به Pax Armata، قلب Battlefield 6 در سربازانی نهفته است که به ناتو در میان جنگ وفاداری خود را اعلام کردهاند.
داستانی از وفاداری و وظیفه
وقتی داستان شروع میشود، ما را به این باور میرساند که این یک داستان نظامی معمولی “راه راه” درباره سربازان وفاداری است که هر کاری برای حفاظت از آمریکا انجام میدهند. آنها دائماً درباره انجام وظیفه خود و پیروی از هر دستوری که به آنها داده میشود صحبت میکنند. آنها حتی هر زمینهای که در طول داستان به آنها ارائه میشود را نادیده میگیرند.
در مأموریت بروکلین، آنها با رئیسجمهور فرناندز ملاقات میکنند که درباره درگیری صحبت میکند و از عدم سازش طرف مقابل ابراز تأسف میکند. یک سرباز او را قطع میکند: “من سیاست را به شما واگذار میکنم.”
توجه سردبیر: اسپویلرهایی برای Battlefield 6 در ادامه آمده است.
چالشهای اولیه در Battlefield 6
این وطنپرستی کورکورانه ممکن است برای آنها مدال به ارمغان بیاورد، اما خیلی زود مشخص میشود که پاداشها به همین جا ختم میشود. در یکی از مأموریتهای اولیه، یک گروه در گوشهای گیر میافتد و باید با نیروهای Pax Armata که نزدیک میشوند مقابله کند. اوضاع خوب پیش نمیرود و شما شاهد کشته شدن هر یک از همتیمیهایتان در کنار خود هستید. وقتی محاصره به پایان میرسد، پرچم آمریکا را بر روی بدن یکی از همرزمان افتادهتان میکشید. خون از پارچه عبور میکند و استعارهای آشکار ارائه میدهد که پیشبینی میکند Battlefield 6 در واقع به چه چیزی علاقهمند است.
تصویر: EA/Battlefield Studios
با نزدیک شدن به پایان کمپین، حقیقت شوکهکنندهای درباره Pax Armata فاش میشود. این گروه تا حدی توسط سازمان سیا ایجاد شده بود تا به جهانی تقسیمشده یک دشمن مشترک برای اتحاد بدهد. این موضوع به طرز عجیبی شبیه به نتیجهگیری Watchmen، سری کمیک معروف آلن مور است.
این طرح زمانی به مشکل برخورد که برخی افراد خطرناک با Pax متحد شدند. اما آمریکا نیروهای خود را برای جنگیدن در یک بحران ساختگی که خود ایجاد کرده بود، فرستاد. در مأموریت نهایی کمپین، تیم تقریباً کشته میشود. زیرا ملیسا میلز، مغز متفکر پشت این طرح، دستور حمله بمبی به آنها را میدهد تا همه سرنخها را از بین ببرد. این همان چیزی است که وطنپرستی کورکورانه برایتان به ارمغان میآورد، حدس میزنم.
حتی اگر جزئیات به عمد مبهم باشند، پیام اصلی غیرقابل انکار است. این داستان درباره سربازانی است که به آنها خیانت شده و وفاداریهایشان توسط کشوری که آنها را چیزی جز مهرههایی در یک بازی ژئوپلیتیکی نمیبیند، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
آنها بدنهای قابل مصرفی هستند که تنها تا زمانی که سوالی نپرسند، ارزش نگهداشتن دارند. شاید نویسندگان پشت این داستان قصد نداشته باشند که این برداشت شود، اما نیت تنها تا حدی اهمیت دارد. داستان آنچه را که باید منتقل کند، زمانی که از دست نویسنده خارج میشود، منتقل میکند. در حالی که Battlefield 6 ممکن است به طور منسجم به سمت راست یا چپ متمایل نشود، کلمات روی صفحه بار معنایی خاصی دارند.
اینکه چگونه تصمیم میگیرید فضاهای خالی اطراف آن ایده را پر کنید، به خودتان بستگی دارد. درگیریهای Battlefield 6 بهطور عمدی نامنسجم است. اگر میخواهید با دیدگاه شما همخوانی داشته باشد، به اندازه کافی مبهم است که از آن پشتیبانی کند. اما هر طور که تصمیم بگیرید آن را تفسیر کنید، بدانید که کاملاً خالی از سیاست نیست. جسدی که زیر پرچم خونآلود آمریکا قرار دارد، دقیقاً تصویری ظریف نیست.


توسط
توسط

توسط