📋 خلاصه مقاله:
فیلم “The Woman in Cabin 10” نتفلیکس با الهام از تریلرهای کلاسیک مانند “Gaslight”، داستان خبرنگاری را روایت میکند که در جستجوی حقیقت درباره ناپدید شدن زنی در کشتی است. این فیلم با نقد طبقاتی و سبک بصری خاص، تلاش میکند تا تعلیق و هیجان را به مخاطب منتقل کند.
بحثبرانگیز است که چقدر میتوان اصطلاح “گسلایتینگ” را به تریلر نتفلیکس The Woman in Cabin 10 اعمال کرد. این فیلم در مقیاسی از احضار دقیق فیلم ۱۹۴۴ Gaslight قرار میگیرد. در آن فیلم، مردی حیلهگر همسر جدیدش را به فکر دیوانگی میاندازد. استفاده از این واژه برای توصیف دروغگوییهای معمولی نیز رایج است. The Woman in Cabin 10 در جایی در میانه این مقیاس قرار دارد. اما به وضوح قصد دارد کلاسیکهایی مانند Gaslight و دنبالهروهای توطئهمحور آن را به یاد بیاورد.
معماهای پیچیده و جستجوی افراد گمشده
این فیلم معماهایی مانند Flightplan یا Breakdown را به ذهن میآورد. در این معماها، جستجو برای فرد گمشده با اصرار دیگران بر اینکه آن فرد هرگز وجود نداشته پیچیده میشود. در این سطح، The Woman in Cabin 10 یک سقوط بینظم به آب است.
این فیلم به شیوهای مؤدبانه و بریتانیایی احساسات ضد ثروتمندان را که در بسیاری از تریلرهای اخیر به یک الزام تبدیل شده است، به کار میگیرد. میتوانید بفهمید که روزنامهنگار لورا بلکلاک (کایرا نایتلی) مانند افراد به اصطلاح بالاتر از طبقه اجتماعی خود نیست. او وقتی به یک قایق تفریحی دعوت میشود، که توسط یک روزنامهنگار دیگر به عنوان “بسیار بزرگ” توصیف شده است، برای پوشش جشن یک خیریه تحقیقاتی سرطان، هرگز لباس مناسب نمیپوشد.
او با شلوار جین وارد قایق میشود، بیخبر از اینکه باید قبل از سوار شدن چکمههایش را درآورد. بعداً، او برای شام با لباسی پر زرق و برق زیادهروی میکند.
مشخص نیست چرا لورا، خبرنگار پرکار روزنامه گاردین، در حال پوشش دادن این موضوع بیاهمیت است. فیلمنامه تلاش میکند او را به عنوان کسی که از تجربه اخیر دیدن کشته شدن یک منبع به خاطر صحبت با او دچار عذاب وجدان شده، معرفی کند. اما او پیشنهاد مرخصی سردبیرش را رد میکند.
سپس او به طور ناگهانی پیشنهاد دعوت ریچارد بولمر (گای پیرس) و همسر در حال مرگش آنی (لیزا لوون کونگسلی) را میپذیرد. سرطان او الهامبخش یک خیریه جدید و بلندپروازانه شده است. به نظر میرسد او میخواهد نوعی تعطیلات کاری داشته باشد، که به نظر میرسد بدترین حالت از هر دو جهان باشد. تنها در چند دقیقه، فیلم به طرز عجیبی موفق میشود لورا را طوری نشان دهد که انگار خارج از شخصیت خود عمل میکند، قبل از اینکه حتی او را بشناسیم.
وقتی لورا سوار کشتی میشود، با مسافران مختلفی که هر کدام شخصیتهای خاص خود را دارند، آشنا میشود. از جمله این افراد میتوان به اینفلوئنسر گریس (کایا اسکودلاریو)، ستاره راک دنی (پال کی) و متصدی هایدی (هانا وادینگام) اشاره کرد. او همچنین با حضور ناگهانی عکاس سابقش، بن (دیوید اجالا)، غافلگیر میشود. در تلاش برای اجتناب از او، با زنی بلوند و مرموز که در کابین کناری اقامت دارد، روبرو میشود.
یک شب، او صدای درگیری، جیغ و صدای افتادن در آب را میشنود. این صداها او را متقاعد میکند که همسایهاش به دریا افتاده یا هل داده شده است. اما بقیه افراد کشتی اصرار دارند که کابین ۱۰ خالی بوده و هیچکس زنی را که لورا توصیف میکند، به یاد نمیآورد.
تصویر: نتفلیکس
این یک پیشفرض عالی برای یک معمای قایق قفلشده است. این داستان یادآور تریلرهای مذکور و داستانهای هرکول پوآرو است. اخیراً این داستانها توسط کنت برانا به سینماها بازگردانده شدهاند. (این یکی به طور خاص یادآور مرگ بر روی نیل است.)
شخصیت لورا و تفاوتهای او با پوآرو
با این حال، لورا فاقد اعتماد به نفس دقیق و منظم پوآرو است. او قرار است یک خبرنگار سختکوش باشد. اما به ندرت تحقیقات خود را با خونسردی استراتژیک انجام میدهد. به جای آن، در اطراف قایق به دنبال عدالت میگردد. همسفرانش به طور فزایندهای او را ناپایدار میدانند. البته، او همچنین متقاعد میشود که کسی در تلاش است تا او را از بین ببرد.
در یک تریلر مانند این، رفتار قابل درک لزوماً گزینهای سرگرمکننده نخواهد بود. تماشای نایتلی، که در نقش شخصیتهای پیچیده موفق است، معمایی جذاب ایجاد نمیکند. او بهطور استعاری سرش را به دیوار میکوبد و ترفند یا حیلهای در آستین روزنامهنگاریاش ندارد. رفتار او این سوال ناخوشایند را مطرح میکند که آیا واقعاً باید در مرگ منبعش سهمی از تقصیر داشته باشد.
اما کارگردان سایمون استون هرگز بهطور موفقیتآمیزی مخاطبان خود را فریب نمیدهد تا فکر کنند لورا ممکن است واقعاً ناپایدار باشد. او فقط بهعنوان کسی که در کارش بد است به نظر میرسد. همچنین، استون به اندازه کافی به تجربیات او نمیپردازد تا او را بهعنوان یک نماینده مؤثر برای مخاطبان تبدیل کند.
نقش بازیگران و سبک فیلمسازی
با توجه به اینکه بیشتر شخصیتهای دیگر بهعنوان مظنونان سطحی و غیرقابلباور ظاهر میشوند، اسکودلاریو تنها بازیگری است که به نظر میرسد از کارش لذت میبرد. او بهطور ظاهری شخصیت سسیلی استرانگ از گما در Saturday Night Live را به نمایش میگذارد. فیلمسازان مجبورند به سبک خود تکیه کنند. همانند بسیاری از این تریلرهای زن-پیشفرض-مکان که از رمانها اقتباس شدهاند، مانند دختری در قطار و زنی در پنجره.
این سبک هرگز به جسارت نئو-هیچکاکی که کارگردانی مانند برایان دی پالما ممکن است به این اثر آورده باشد، نمیرسد. با این حال، راهروهای سبز و برخی نماهای چرخشی از راهپلهها به اندازهای که میتوانیم از سرگیجه بصری دریافت کنیم، وجود دارد. این نماها به خوبی حس تعلیق و هیجان را منتقل میکنند و مخاطب را درگیر میسازند.
در نتیجه، حتی سرعت جذاب فیلم — بدون احتساب تیتراژ پایانی طولانی، حدود ۸۵ دقیقه طول میکشد — نیز ناپخته به نظر میآید. کل داستان بر یک پیچش استوار است که روی کاغذ سطحی هوشمندانه به نظر میرسد، اما در عمل بسیار دور از ذهن است. هنگامی که این پیچش رخ میدهد، استون با تلاش برای قتل، درگیریها، تعقیب و گریزها و مواجههها، تنش فرضی را افزایش میدهد. با این حال، با ظهور این تلاشها برای هیجان، خود فیلم به نظر میرسد که مسطح میشود.
نقد طبقاتی و وعدههای بیش از حد
نزدیکترین چیزی که زن در کابین ۱۰ به نقد طبقاتی میرسد، تبدیل شدن به نسخهای ضعیفتر از تقریباً هر فیلمی است که به یاد میآورد. ادعای خلاف این، دروغی در سطح گازلیتنینگ نخواهد بود — فقط وعدههای بیش از حد معمول در تریلرهای استریمینگ.


توسط
توسط

توسط