📋 خلاصه مقاله:
سیدنی چندلر، بازیگر فیلم “Alien: Earth”، با چالشهای بازی در نقش وندی، دختری با بیماری لاعلاج که به یک بدن مصنوعی منتقل میشود، مواجه است. او با استفاده از تجربیات شخصی و تمرکز بر جزئیات فیزیکی، شخصیت وندی را به تصویر میکشد.
سیدنی چندلر در کودکی دید بسیار ضعیفی داشت. این ستاره ۲۹ ساله فیلم Alien: Earth و دختر کایل چندلر، با نقص شدید بینایی بزرگ شد. در نهایت، این مشکل با جراحی اصلاح شد. او هنوز اولین باری که جهان را با چشمان واضح دید به یاد دارد.
نقش سیدنی چندلر در فیلم Alien: Earth
در Alien: Earth، چندلر نقش وندی را بازی میکند. وندی دختری جوان با بیماری لاعلاج است که با یک درمان تجربی موافقت میکند. این درمان آگاهی او را به یک بدن مصنوعی منتقل میکند. او به اولین هیبرید تبدیل میشود و نمایانگر یک پیشرفت تکنولوژیکی در جستجوی جاودانگی است.
او خیلی باحالتر از من است.
برای بازیگر، درک چگونگی اجرای فیزیکی و احساسی به عنوان یک کودک در بدن یک بزرگسال چالشی بود. او هنوز مطمئن نیست چگونه آن را حل کرده است. با این حال، او میگوید که گنجاندن تجربه شخصی خود، لحظهای تحولآفرین در فهمیدن شخصیت بود.
روشهای بازیگری چندلر
چندلر میگوید: «من دوست دارم یک نقطه فیزیکی برای هدایت پیدا کنم — بینی، باسن، دهان. برای وندی، این نقطه چشمها بود. او با دید بهتر از ۲۰/۲۰ بیدار میشود. بنابراین دائماً در حال مشاهده محیط اطرافش است. بسیاری از اجرای او در چشمها و حالتهای صورتش است.»
در حالی که بزرگترین نقطه قوت Alien: Earth بدون شک خود بیگانگان هستند، مانند زنومورف معروف و چندین گونه دیگر که برای این سریال ابداع شدهاند، وندی و دیگر هیبریدها به تثبیت این نمایش کمک میکنند. در عین حال، فرنچایز Alien را به قلمروهای جدید و جذاب گسترش میدهند. چه معنایی دارد که ذهن انسانی در بدنی رباتیک باشد؟ چه برسد به ذهن یک کودک نابالغ در بدنی فوقالعاده قوی و چابک؟
این مصاحبه برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.
وندی شخصیت فوقالعادهای است، اما نحوه عملکرد او به نظر میرسد با دیگر هیبریدهای ساخته شده توسط پرودیجی ناسازگار است و دلیل آن مشخص نیست.
تصویر: FX
سیدنی چندلر: خب، امیدوارم که واقعی و باورپذیر به نظر برسد. این یک افزودنی به فیلمنامهها بود و ترسناک بود. اما همچنین یک چالش جدید و سرگرمکننده بود. آزادی خلاقانه زیادی برای من وجود داشت تا بفهمم که این چگونه به نظر میرسد. این من و آینهام بودیم که با ایدههای مختلف بازی میکردیم.
کاری که در نهایت انجام دادم این بود که با دم و بازدم بازی کردم. گلویم را منقبض کردم و با هر دو دم و بازدم صدای سوت زدن با حرف “ر” را ایجاد کردم. همه در اتاق مجبور بودند به این صدای عجیب من گوش دهند. اما این کار باعث شد تا آنچه در حال رخ دادن بود، به جای یک فک باز، زنده شود.
تجربهای دلهرهآور و چالشبرانگیز
این کار بسیار دلهرهآور بود. وقتی میخوانید، “دهان وندی باز میشود و صدای بیگانهای بیرون میآید”، این سوال پیش میآید که، خب، این چه شکلی است؟ ما قبلاً چنین چیزی ندیدهایم. امیدوارم که کار کند. تیم طراحی صدای ما با همه ریتمها و زبان واقعی بیگانه کار فوقالعادهای انجام دادند.
ارتباط وندی با زینومورف
فراتر از توانایی صحبت کردن با آن، به نظر میرسد وندی با زینومورف ارتباط واقعی دارد. چرا فکر میکنید اینطور است؟
وندی در یک محیط آزمایشگاهی منزوی و بزرگ شده است. همینطور این زینو. یک ارتباط وجود دارد — هر دو منحصر به فرد هستند و در دنیای بیگانهای گم شدهاند.
نمیتوانم بگویم مادرانه، اما یک عنصر محافظتی در رفتار وندی نسبت به این گونه بیگانه وجود دارد. او به خوبی درک میکند که چه حسی دارد وقتی به عنوان یک آزمایش دیده میشوی و زیر ذرهبین قرار میگیری. زنومورف یک شکارچی برتر کامل است. وندی نیز به تدریج درک میکند که او نیز چنین ویژگیهایی دارد.
رابطه پیچیده وندی و جو
رابطه وندی با برادرش جو بسیار پیچیده است. او دختری کوچک در بدنی مصنوعی به اندازه یک بزرگسال است، اما هنوز هم خواهر کوچکش محسوب میشود. آیا فکر میکنید جو وندی را به عنوان یک انسان میبیند یا به دلیل اینکه او یک هیبرید است، کمی کمتر از انسان؟
چالشهای شناخت وندی
این رابطه واقعاً چند لایه است. فکر میکنم او میخواهد که وندی همان خواهرش باشد. او همچنین از معنای این موضوع که واقعاً وندی است، وحشت دارد. وقتی وندی برای اولین بار جو را میبیند، غریزه اولیهاش این است که او را با وجود بدن جدیدش بشناسد. او میداند که این خواهرش است. اما جو او را نمیشناسد. با اینکه این موضوع ترسناک و دلخراش است، برای وندی نیز ناامیدکننده است. او در این خط بین ناامیدی و صبر قدم میزند و منتظر است تا جو به این واقعیت برسد که او همان کسی است که هست.
پویایی رابطه آنها اکنون متفاوت است. او برادر بزرگتر و محافظ بود. از نظر فیزیکی قدبلندتر، بزرگتر و قویتر بود. اکنون او این فضا را به دست گرفته است. این چه معنایی برای رابطه آنها دارد؟ این موضوع دلخراش است زیرا نمیتوانند آنچه که میخواهند برای یکدیگر باشند. هر کدام به روشهای بسیار متفاوتی با آن کنار میآیند.
صحنههای مورد علاقه در فیلمبرداری
صحنه مورد علاقه شما برای فیلمبرداری در Alien: Earth چه بود؟
من واقعاً عاشق فیلمبرداری قسمتهای هفت و هشت بودم. این ماهها از نظر استقامت و ذهنی برای من شخصاً از سختترین ماهها بودند. فرو رفتن در شخصیت وندی، پیدا کردن مسیر خودش و تثبیت راهش — برای من درمانی بود.
به طور خاص، عاشق فیلمبرداری پایان قسمت هشت بودم. آرامش، استواری و قدرتی در او بود که احساس فوقالعادهای داشت که وارد آن شوم. او خیلی از من باحالتر است.
چالشهای ساخت فیلم
سختترین بخش ساخت Alien: Earth برای شما چه بود؟
بخش زیادی از فیلمبرداری ما در شب انجام شد. ما فیلمبرداری شبانه را آغاز کردیم و به مدت دو و نیم هفته به طور مداوم ادامه دادیم. تا پایان کار احساس میکردم که یک سهگانه را به پایان رساندهام. شما ۲۰ تا ۳۰ برداشت پشت سر هم انجام میدهید. از ساعت ۲ صبح تا ۵ صبح میدوید و سپس روز بعد دوباره این کار را انجام میدهید.
تجربه کار با الکس لاوتر
دیدن الکس [لاوتر] که در کنار من این کار را انجام میداد، انگیزهبخش بود. او بیشتر از همه ما بدلکاری داشت و باعث شد که من هم سطح خود را بالا ببرم. او هرگز شکایتی نمیکرد و ۲۰ بار خودش را به زمین میانداخت و ۱۱۰ درصد تلاش میکرد. قبل از هر صحنه، پرشهای جک، شنا رفتن و دویدن در جا انجام میدادیم و سپس وارد صحنه میشدیم. این کار سرگرمکننده اما بسیار چالشبرانگیز بود. من هرگز چیزی شبیه به این انجام ندادهام، اما دوست دارم بیشتر در اکشن کار کنم. کار با بدن بسیار پاداشدهنده است.
تصویر: 20th Century Fox
از میان تمام فیلمهای بیگانه، آیا فیلم مورد علاقهای دارید؟
نسخه اصلی را بارها و بارها تماشا کردهام و همچنان از آن لذت میبرم. همچنین پرومتئوس را دوست دارم. هرگز نمیتوانم لحن آن فیلم را دقیقاً مشخص کنم. هر بار که تماشایش را تمام میکنم، با خودم میگویم، چه اتفاقی افتاد؟ باید دوباره آن را ببینم. هر دو فیلم در لحن و اجرا منحصر به فرد هستند.
کیفیت ارگانیک نسخه اصلی
اما نسخه اصلی دارای کیفیتی ارگانیک است. تا ۳۵ دقیقه از فیلم نمیدانید که قهرمان کیست. دیگر چنین چیزی را نمیبینید. آن فیلم واقعاً نمادین است.
در قسمت پایانی فصل آخر بیگانه: زمین، شما آن صحنه مبارزه با هیولای چشمدار را دارید که به یکی از هیولاهای محبوب طرفداران در این سریال تبدیل شده است. چرا فکر میکنید مردم به این موجود چشمی با شاخکها علاقهمند شدهاند؟
این بامزهترین چیز در دنیاست. من یکی میخواهم. فکر میکنم گربههایم آن را بخورند. اما اگر نخورند، دوست دارم یکی داشته باشم. این مثل دست در The Addams Family است — به طرز عجیبی دوستداشتنی. چه کسی آن را دوست ندارد؟
موافقم، اگرچه فکر میکنم ممکن است گربههایتان را بخورد.
درسته. اما گربههای من خیلی هیولا هستند. شاید شانسی داشته باشند.


توسط
توسط

توسط