Image

۵ نکته‌ای که از Alien: Earth دوست داشتم (و ۵ نکته‌ای که از آن متنفر بودم)

📋 خلاصه مقاله:

سریال Alien: Earth با بازیگری قوی و جلوه‌های ویژه عملی، در برخی جنبه‌ها موفق عمل کرده اما با مشکلاتی در ریتم داستان و پایان‌بندی نامطلوب مواجه است. این سریال با معرفی موجودات جدید و لحظات گیج‌کننده، تجربه‌ای سرگرم‌کننده ارائه می‌دهد و امید به فصل دوم را زنده نگه می‌دارد.

فیلم علمی تخیلی کلاسیک و نمادین ریدلی اسکات در سال ۱۹۷۹، Alien، بدون شک فیلم مورد علاقه من در تمام دوران‌هاست. در پنج دهه گذشته، دنباله‌ها و پیش‌درآمدهای زیادی از این فیلم ساخته شده است. بیشتر آن‌ها را یا به عنوان فوق‌العاده یا تقریباً غیرقابل تماشا رتبه‌بندی می‌کنم. عجیب است که هیچ حد وسطی در مجموعه Alien وجود ندارد.

احساسات متناقض درباره سریال اسپین‌آف

وقتی متوجه شدم که در مورد سریال اسپین‌آف نوآ هاولی، Alien: Earth، احساساتم به طرز عجیبی مبهم است، شگفت‌زده شدم. به نوعی، این سریال هم برای من موفقیت است و هم شکست.

Alien: Earth در بسیاری از جنبه‌ها موفق عمل کرده است. اما پس از تماشای قسمت پایانی فصل اول، دچار تردید شده‌ام. زیرا در بسیاری از موارد نیز ناکام مانده است. تعهد واضحی به برخی از جنبه‌های مجموعه Alien وجود دارد. با این حال، بسیاری از نقاط جذاب داستانی این سریال هرگز به نتیجه نمی‌رسند. حالا که کمی زمان برای هضم اتفاقات فصل اول داشته‌ام، آماده‌ام تا صحبت کنم. در اینجا پنج مورد از چیزهایی که در فصل اول Alien: Earth دوست داشتم و پنج موردی که از آنها متنفر بودم را آورده‌ام.

۵ چیزی که در Alien: Earth دوست داشتم

مورو (بابو سیسی) به چیزی خارج از صفحه نگاه می‌کند.

بابو سیسی به عنوان سایبورگ وفادار وی‌لند-یوتانی، مورو، فوق‌العاده است.

بازیگران و بازیگری

نمی‌توانم به اندازه کافی بگویم: بازیگران Alien: Earth کار بزرگی انجام می‌دهند. اجرای بابو سیسی در نقش سایبورگ مورو به‌طور قابل توجهی بهترین بخش نمایش است.

تیموتی اولیفانت در نقش کیرش مصنوعی و طعنه‌آمیز نیز دیدنی است. ساموئل بلنکین در نقش مدیرعامل Prodigy، بوی کاوالیر، عملکرد فوق‌العاده‌ای دارد. او اجرایی را ارائه می‌دهد که همزمان جذاب و دافعه‌آور است.

حتی شخصیت‌های فرعی مانند اسمی (جاناتان آجایی) و اسلایتلی (آدارش گوراو) نیز جذاب و به‌طور شگفت‌انگیزی باورپذیر هستند. آن‌ها به‌عنوان کودکانی که در بدن‌های مصنوعی بزرگسالان گرفتار شده‌اند، به خوبی نقش‌آفرینی می‌کنند. لیلی نیومارک نیز به‌طور دلپذیری به‌عنوان نیبز، یک هیبرید که به‌وضوح در حال فروپاشی ذهنی است، ظاهر می‌شود.

ستاره سریال، سیدنی چندلر، موفق می‌شود یک وندی جوان باورپذیر را به تصویر بکشد. تنها چیزی که از اجرای احساسی او می‌کاهد، اظهارات گیج‌کننده‌ای است که در اوایل فصل مطرح می‌شود. این اظهارات به نظر می‌رسد که هیبریدها احساسات را مانند انسان‌ها تجربه نمی‌کنند. وندی و بقیه “پسران گمشده” اغلب احساساتی را ابراز می‌کنند که نشان می‌دهد احساسات آن‌ها به‌طور کامل حفظ شده است.

ببینید، حتی اگر این یک ترفند باشد، من کاملاً برای آن آماده‌ام. هر قسمت از Alien: Earth با پخش تیتراژ پایانی به همراه آهنگ‌های دوران نوجوانی‌ام به پایان می‌رسد. آهنگ‌های “Stinkfist” از Tool، “Wherever I May Roam” از Metallica و “Cherub Rock” از The Smashing Pumpkins همگی در تیتراژ فصل اول حضور دارند. حتی اگر از پایان یک قسمت خوشم نیاید، شنیدن آهنگ‌هایی که در جوانی‌ام حکمرانی می‌کردند همراه با مجموعه علمی‌تخیلی و وحشت مورد علاقه‌ام، لبخند را بر لبانم می‌آورد.

لذت‌های موسیقی تنها به تیتراژ پایانی هر قسمت محدود نمی‌شود. ما یک آهنگ قدیمی طلایی، “We’ll Meet Again” از The Ink Spots، را می‌شنویم. این آهنگ زمانی پخش می‌شود که مورو در قسمت ۵ به گذشته‌اش فکر می‌کند. همچنین، آهنگ “Tesselate” از Alt-J در آستانه یک ملاقات پرتنش بین Prodigy و Weyland-Yutani پخش می‌شود.

نقطه اوج این مجموعه، ریمیکس ترسناک آهنگ “Strange Brew” از Cream است. این آهنگ در سکانس آغازین هر قسمت پخش می‌شود. هاولی خود با تغییر متن آهنگ از “Killing what’s inside of you” به “Kill what’s inside of you” آواز می‌خواند.

دوربین به دهان یک زنومورف نزدیک می‌شود، لحظاتی قبل از اینکه طعمه‌اش را بکشد.

تأثیرات عملی این نمایش در هر قسمت چشمگیر است.

مقدمه

من واقعاً از سکانس ابتدایی این نمایش به خاطر سادگی و کارایی‌اش قدردانی می‌کنم. هاولی می‌توانست به راحتی یک سکانس طولانی و پر از جزئیات برای تیتراژ ابتدایی بسازد. او می‌توانست چندین دقیقه از وقت ما را با نمایش نزدیک از زینومورف‌ها یا هر چیز دیگری هدر دهد. در این حالت، نام بازیگران به آرامی روی صفحه ظاهر می‌شد. اما او به جای این کار، چیزی بسیار ساده‌تر و بسیار ترسناک‌تر را انتخاب کرد. صدای سه بوق به گوش می‌رسد و عنوان نمایش روی صفحه ظاهر می‌شود. سپس بینندگان یک خلاصه تصویری کوتاه از قسمت قبلی را می‌بینند.

این سکانس سریع و ترسناک است و به خوبی اتفاقات قسمت قبلی را یادآوری می‌کند. همچنین، فضای قسمت جدید را نیز به خوبی تنظیم می‌کند.

تأثیرات عملی

یکی از چیزهایی که در مورد فیلم Alien سال ۱۹۷۹ بسیار دوست دارم، جلوه‌های ویژه عملی آن است. این فیلم هنوز هم با استانداردهای مدرن بسیار خوب به نظر می‌رسد. بسیاری از Alien: Earth نیز در این مسیر قدم برمی‌دارد، به ویژه زمانی که به زینومورف‌ها می‌رسد. این نمایش از چندین لباس زینومورف و یک عروسک بزرگ زینومورف انیماترونیک به نام استیو استفاده می‌کند.

بله، قطعاً صحنه‌هایی وجود دارد که به زینومورف نگاه کردم و فکر کردم، “این یک نفر در لباس است”. اما در فیلم اصلی Alien نیز لحظاتی مانند این وجود داشت. صادقانه بگویم، ترجیح می‌دهم به جلوه‌های ویژه عملی که واضح اما همچنان خوب به نظر می‌رسند، مواجه شوم. این به جای تماشای جلوه‌های ویژه‌ای است که هم به وضوح CGI هستند و هم به وضوح بد.

موجودات جدید

من معمولاً وقتی صحبت از موجودات در دنیای Alien می‌شود، کمی محافظه‌کار هستم. برای من، فقط زنومورف‌ها اهمیت دارند. بنابراین، چند قسمت اول Alien: Earth مرا نگران کرد. زیرا هاولی چند موجود جدید به این دنیا معرفی کرد. از جمله یک گیاه عجیب که به سقف می‌چسبد، یک کندوی مگس‌های مرگبار، یک گروه کوچک از موجودات نفرت‌انگیز شبیه کنه و البته “بیگانه چشم‌دار” که به عنوان t. ocellus یا گونه ۶۴ نیز شناخته می‌شود.

تبریک به هاولی: T. ocellus اولین موجود غیر زینومورف است که واقعاً در مجموعه Alien برایم اهمیت داشته است. این هیولای چشم‌دار نه تنها بسیار بامزه است، بلکه از نظر هوش نیز از زینومورف‌ها (و شاید حتی انسان‌ها) پیشی می‌گیرد. همچنین در اجرای نقشه‌های شیطانی توانایی بالایی دارد. امیدواریم در فصل دوم بیشتر از گونه ۶۴ ببینیم.

آرتور (دیوید ریسدال) در وسط جنگل بارانی ایستاده و احساس ناامیدی می‌کند.

می‌خواستم Alien: Earth را دوست داشته باشم، اما برخی جنبه‌های این نمایش مرا ناامید کرد.

عصر یخبندان

ببینید، من متوجه‌ام. فاکس مالک مجموعه فیلم‌های انیمیشنی عصر یخبندان است و دیزنی هم مالک فاکس است. اما از میان تمام فیلم‌های انیمیشنی کودکان، چرا عصر یخبندان را در برنامه تلویزیونی بیگانه جا داده‌اید؟ انیمیشن سه‌بعدی این فیلم به طرز عجیبی در دنیای رتروفوتوریستی و آنالوگ‌محور بیگانه نامتناسب به نظر می‌رسد. هر بار که چهره سید تنبل روی صفحه ظاهر می‌شود، بلافاصله از دنیای علمی‌تخیلی که برنامه در آن جریان دارد، خارج می‌شوم.

من کاملاً موافقم که به وندی و برادرش جو (الکس لوتر) یک فیلم قابل‌ارتباط برای پیوند دادن بدهیم. اما عصر یخبندان با بیگانه همان‌قدر همخوانی دارد که خامه کره‌ای با واسابی. من ترجیح می‌دادم اگر دیزنی به تم نورلند پایبند می‌ماند و وندی و جو را در حال بزرگ شدن با تماشای پیتر پن نشان می‌داد. اگر قرار است پیامی دست‌وپا شکسته درباره بزرگ شدن در برنامه‌تان بگنجانید، حداقل سازگار باشید و سید تنبل را از آن بیرون بگذارید.

ریتم داستان

تاریخچه مجموعه فیلم‌های Alien نشان می‌دهد که تماشاگران با این انتظار وارد هر قسمت می‌شوند که بیشتر بازیگران تا رسیدن فیلم به دقیقه ۹۰ کشته خواهند شد. به طور طبیعی، تنظیم ریتم در یک سریال تلویزیونی که نزدیک به هشت ساعت طول می‌کشد، دشوار خواهد بود. اما ریتم Alien: Earth کاملاً نامنظم است.

مشکلات ریتم و هماهنگی در سریال

بارها و بارها با سکانس‌های پایانی مواجه شدم و با خودم فکر کردم، “واقعاً؟ اینجا قسمت را تمام می‌کنیم؟” در طول کل سریال، صحنه‌ها به شکلی نامناسب و ناهماهنگ به یکدیگر متصل می‌شوند که حس خوبی نمی‌دهد.

هیچ مقدمه‌چینی برای اولین حضور زینومورف وجود ندارد. این در تضاد کامل با فیلم‌های Alien است که معمولاً حداقل یک ساعت تنش را قبل از ظاهر شدن موجود به شما می‌دهند. این برای یک برنامه تلویزیونی واقع‌گرایانه نیست. دیدن زینومورف که تنها چند دقیقه پس از شروع قسمت اول، خدمه ماژینو را تکه‌تکه می‌کند، ضد اوج به نظر می‌رسد.

مشکلات قسمت پایانی

برعکس، قسمت پایانی مشکل مخالفی داشت. ما تعداد زیادی صحنه از زینومورف نسبتاً رام شده وندی را می‌بینیم که در اطراف نورلند پرسه می‌زند. او در میان شاخ و برگ‌های سرسبز جزیره پنهان می‌شود و گاهی نگاهی کوتاه به آن می‌اندازیم که از میان نیروهای امنیتی پرودجی و وایلند-یوتانی عبور می‌کند. اما هرگز صحنه‌ای واقعاً پرتنش با زینومورف نداشتیم و همچنین ندیدیم که هیچ یک از شخصیت‌های مهم را بکشد. قسمت اول با هیجان شروع شد، اما قسمت هشتم نتوانست نتیجه خونین و پرتنشی که طرفداران Alien انتظار داشتند را ارائه دهد.

T. ocellus در بدن یک گربه مرده زندگی می‌کند.
فرار T. ocellus یکی از لحظات گیج‌کننده در نمایش است. به‌ویژه از آنجا که مشخص است شیشه‌های نشکن در این جهان وجود دارند.

بیگانه یک فرنچایز ترسناک است و فرنچایزهای ترسناک معمولاً نیاز دارند که حداقل یک نفر کار احمقانه‌ای انجام دهد. اما در Alien: Earth، حماقت به شدت مسری است. بخشی از این حماقت زمانی آشکار می‌شود که می‌فهمیم بوی کاوالیر دچار ADHD شدید است و داروهایش را مصرف نکرده است. این موضوع ممکن است تصمیم بسیار احمقانه و شتاب‌زده او برای فرستادن The Lost Boys را توضیح دهد. این پروژه ۶ میلیارد دلاری به عنوان اولین گام‌های بشریت به سوی جاودانگی عمل می‌کند. او این پروژه را به داخل لاشه کشتی USCSS Maginot فرستاد تا کشتی را بررسی کرده و نمونه‌های مرگبار موجود در آن را بازیابی کند.

لحظات زیادی از حماقت گیج‌کننده در Alien: Earth وجود دارد. به عنوان مثال، افسر ارشد پزشکی ماژینو، چیبوزو (کارن آلدریج)، فکر می‌کند ایده خوبی است که با یک دست ناهار بخورد و با دست دیگر به گونه‌های بیگانه غذا بدهد. همچنین، شرکت وی‌لند-یوتانی ظاهراً این موجودات مرگبار را در ظروفی از جنس شیشه‌های به‌راحتی شکننده نگهداری می‌کند.

لحظه اوج حماقت

اما لحظه‌ای که بیشترین حماقت را به نمایش می‌گذارد، در پایان داستان رخ می‌دهد. در این بخش، وندی باید با خدمتکار مصنوعی کاوالیر، اتم (آدریان ادمونسون)، روبرو شود. تنها چیزی که لازم است این است که وندی فریاد بزند “نه!” و ناگهان اتم در جای خود منجمد می‌شود و قادر به مبارزه نیست. وندی توضیح می‌دهد که اتم “روی شبکه” است و بنابراین او می‌تواند او را مانند دوربین‌های امنیتی کنترل کند. آیا نابغه تکنولوژی، بوی کاوالیر و ارتش سینت‌ها و دانشمندان نابغه‌اش هرگز چیزی درباره شبکه خصوصی نشنیده‌اند؟

هیبریدها واقعاً منطقی نیستند

وندی به دوردست‌ها خیره شده است

وندی شخصیت فوق‌العاده‌ای است. اما نحوه عملکرد او با دیگر هیبریدهای ساخته شده توسط Prodigy ناسازگار به نظر می‌رسد و دلیل آن مشخص نیست.

تصویر: FX

وندی اولین هیبریدی بود که توسط پروجی ساخته شد. اگر چیزی باشد، ممکن است فکر کنید که این موضوع او را کمتر پیشرفته‌تر از همتایانش در گروه پسران گمشده می‌کند. او توانایی شنیدن صحبت‌های زنومورف‌ها را دارد، زیرا بدن مصنوعی‌اش می‌تواند فرکانس‌هایی را که برای گوش‌های انسانی بسیار بالا یا پایین هستند، تشخیص دهد. این منطقی است.

توانایی شنیداری وندی

چیزی که منطقی نیست این است که چرا سایر هیبریدها نمی‌توانند زنومورف‌ها را بشنوند. آیا بوی کاوالیر فقط به وندی توانایی شنیداری فوق‌العاده‌ای داده است، اما تصمیم گرفته که این توانایی‌ها را به هیبریدهای آینده ندهد؟ به نظر می‌رسد که این توانایی تنها پس از مبارزه وندی با زنومورف ماژینو ظاهر شده است. اما این هم واقعاً منطقی نیست، زیرا ما قبلاً می‌دانستیم که او شنوایی برتری دارد. هر اتفاقی که ممکن است در طول مبارزه‌اش با زنومورف رخ داده باشد که منجر به توانایی ناگهانی درک زبان آنها شود، هرگز توضیح داده نمی‌شود.

در قسمت هفتم، نیبز بالاخره از کوره در می‌رود و شروع به کشتن اعضای نیروی امنیتی پروجیدی با دستان خالی خود می‌کند. او دو گلوله به سمت چپ سینه‌اش می‌خورد. اما تا زمانی که جو با همان نوع سوپر تیزری که مورو برای بی‌هوش کردن یک زنومورف بالغ در اوایل فصل استفاده کرده بود، به او ضربه نمی‌زند، زمین نمی‌افتد. نیبز به نظر کاملاً مرده می‌رسد و وندی وحشت‌زده است.

بازگشت نیبز و وضعیت آیزاک

اما وقتی نیبز را در قسمت هشتم می‌بینیم، جراحات او ترمیم شده و به نظر می‌رسد که حالش خوب است. در همین حال، ما را وادار می‌کنند که باور کنیم یکی دیگر از هیبریدها، آیزاک (کیت یانگ)، پس از اینکه برخی مگس‌های بیگانه نیمی از صورتش را ذوب می‌کنند، کاملاً مرده است. توضیحی نیمه‌دلانه به ما داده می‌شود که مگس‌ها به ماده غیرآلی جذب می‌شوند. وقتی کاوالیر می‌پرسد که تیم علمی در مورد بازسازی آیزاک در چه مرحله‌ای است، کیرش می‌گوید که این نظری است.

به نظر می‌رسد دانشمندان Prodigy نمی‌دانند از کجا باید شروع کنند. هیبریدها می‌توانند از گلوله‌ها، شارژهای الکتریکی شدید و مبارزه تن به تن با زینومورف‌ها جان سالم به در ببرند. اما آسیب‌های ظاهری از استفراغ مگس به سرعت منجر به مرگ می‌شود.

پایان‌بندی

بزرگ‌ترین گناه Alien: Earth این است که در فصل پایانی، بینندگان به اندازه کافی نتیجه نمی‌گیرند. هیچ‌کس از اهمیت در دستان زینومورف خانگی وندی نمی‌میرد. به نظر می‌رسد این موجود رفتار بهتری دارد و بسیار بیشتر از یک گربه خانگی معمولی خودداری می‌کند. همچنین ما نمی‌توانیم t. ocellus را ببینیم.

یکی از چشم‌های پسر کاوالیر را بیرون بکشد و بدن او را تصاحب کند، رویدادی که هاولی تمام فصل ما را با آن تحریک کرده است. در عوض، به جسد چند روزه و پیش از انفجار سینه آرتور (دیوید ریسدال) وارد می‌شود. احتمالاً تا همسرش، بانو سیلویا (اسی دیویس) فصل بعد با او برخورد کند و از وحشت فریاد بزند.

رویدادهای غیرمنتظره و گیاه مرموز

قسمت هشتم همچنین زمانی است که نویسندگان ناگهان به یاد آن گیاه سقفی از ماژینو می‌افتند. آن گیاه یکی از سربازان پروجیدی را می‌خورد و سپس دوباره ناپدید می‌شود. حتی تنش در حال شکل‌گیری بین وندی و کرلی (ارانا جیمز) بر سر اینکه چه کسی هیبرید محبوب پسر کاوالیر است نیز از بین می‌رود. کرلی فاش می‌کند که می‌خواهد با نام واقعی‌اش، جین، خطاب شود و سپس با خوشحالی از دستورات وندی پیروی می‌کند.

به نظر می‌رسد نویسندگان سریال خواسته‌اند همه چیز را به خوبی جمع‌بندی کنند و در عین حال فضایی برای فصل دوم احتمالی باقی بگذارند. این انگیزه قابل درک است، اما اجرای آن جای بهبود دارد. در بهترین حالت، بینندگان یک پایان نامطلوب دریافت کرده‌اند و باید منتظر بمانند تا ببینند در فصل بعدی چه اتفاقی می‌افتد. در بدترین حالت، سریال تمدید نمی‌شود و اکنون چندین خط داستانی بزرگ و حل‌نشده باقی می‌ماند که هرگز به نتیجه نمی‌رسند.

تجربه‌ای سرگرم‌کننده با امید به فصل دوم

Alien: Earth یک تجربه سرگرم‌کننده است و امیدوارم فصل دوم آن را ببینیم. فقط امیدوارم نویسندگان از این فرصت استفاده کنند و کمی بیشتر به چگونگی و چرایی کارکرد این جهان فکر کنند.

5 نکته‌ای که از Alien: Earth دوست داشتم (و 5 نکته‌ای که از آن متنفر بودم)