📋 خلاصه مقاله:
فیلم Him به کارگردانی جاستین تیپینگ و تهیهکنندگی جردن پیل، به دلیل ضعف در محتوا و سبک، انتقادات زیادی دریافت کرده است. این فیلم نشاندهنده چالشهای پیل در حفظ کیفیت آثارش به عنوان تهیهکننده است و بر اهمیت تمرکز بر پروژههای شخصی او تأکید دارد.
طرفداران ژانر وحشت که مشتاق دیدن آخرین تریلر سیاسی جردن پیل هستند، ممکن است بخواهند برنامههای آخر هفته خود را بازنگری کنند. در حالی که نام پیل در همه جا در فیلم Him دیده میشود، این فیلم در واقع توسط جاستین تیپینگ کارگردانی شده است. تایریک ویدرز به عنوان یک ستاره فوتبال در حال ظهور که توسط یک کوارتربک ستاره (مارلون وینز) هم راهنمایی و هم شکنجه میشود، بازی میکند. به طور خلاصه، این فیلم بدی است.
تحلیل فیلم Him
Him بیشتر به سبک میپردازد و فقط سطحی از محتوا را لمس میکند. در پرده سوم، از خودم پرسیدم چرا پیل نام خود را به عنوان تهیهکننده اجرایی به این فیلم پیوند داده است. تنها برای اینکه متوجه شوم قبلاً هم این سوال را پرسیدهام.
میدانم که او نابغه است. اما هر بار که پروژهای تولید شده توسط پیل را تماشا میکنم، باعث میشود در استعداد او شک کنم. پس از انتشار Get Out، Us، و Nope، بسیاری از منتقدان او را با استیون اسپیلبرگ مقایسه کردند. قطعاً در این مقایسه حقیقتی وجود دارد. اما با این قدرت برند، یک معامله وجود دارد: برای هر فیلم برجسته، چند فیلم ضعیف نیز وجود خواهد داشت.
فیلم آروارهها اثر اسپیلبرگ به عنوان آغازگر فیلمهای پرفروش تابستانی شناخته میشود. همچنین، برو بیرون به عنوان نقطه عطفی در ژانر وحشت سیاه و سوررئالیسم سیاه محسوب میشود. هر دو کارگردان از نفوذ خود برای تولید و حمایت از فیلمها و فیلمسازان دیگر از طریق شرکتهای تولیدی خود، یعنی Ablin Entertainment و Monkeypaw Productions، استفاده کردهاند. هر یک نام خود را بر روی چندین اثر موفق و تعدادی آثار مشکوک قرار دادهاند.
فیلمهای نوجوانانه و انیمیشنی اسپیلبرگ
فیلم سه بعد از ظهر (به کارگردانی فیل جوانو) یک فیلم نوجوانانه از دهه ۸۰ است. این فیلم در دوره فیلمهایی مانند روز تعطیل فریس بولر و باشگاه صبحانه به شدت متفاوت بود. به قدری شکست خورد که اسپیلبرگ نام خود را از تیتراژ حذف کرد. ما برگشتیم! داستان یک دایناسور یک فیلم انیمیشنی از دهه ۹۰ است که توسط چهار نفر (هیچکدام اسپیلبرگ نبودند) کارگردانی شد و بر موج موفقیت پارک ژوراسیک سوار شد.
اما هیچ ارتباطی با این فرانچایز نداشت. همچنین شکست خورد. بهطوریکه گزارش شده است اسپیلبرگ و فیل نیبلینک، که از چهار کارگردان بیشترین دخالت را داشتند، بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدند.
سپس فیلم Cowboys & Aliens (به کارگردانی جان فاورو) وجود دارد. یکی از آن ناامیدیهای اوایل دهه ۲۰۱۰ که بهسرعت آمد و رفت. بهطوریکه برخی ممکن است کمپین بزرگ تبلیغاتی آن را بهعنوان یک خیال تبآلود به یاد بیاورند. اسپیلبرگ تهیهکننده اجرایی همه آنها بود و بسیاری از شکستهای دیگر نیز از همانجا آمدهاند.
محتاطتر شدن اسپیلبرگ پس از شکستها
پس از آن فاجعه آخر، او محتاطتر عمل کرد. تنها نام خود را در کنار فرانچایزهای بزرگ ایجاد شده توسط امبلین قرار داد. این فهرست شامل تمام فیلمهای Jurassic، Transformers، Indiana Jones و Men in Black میشود.
فیلمها با کاهش بازدهی در هر قسمت جدید مواجه میشوند. پیل نسبتاً تازه به کانون توجه آمده است. بنابراین، مجموعه پروژههای او به عنوان کارگردان، نویسنده یا به هر شکل دیگر به اندازه کافی عمیق نیست. او با Get Out عصر جدیدی از وحشت را آغاز کرد. سپس با فیلمهای بعدی Us و Nope این حرکت را ادامه داد. اگرچه این دو فیلم نسبت به شاهکار اولیهاش بیشتر نقص نشان دادند. بین این فیلمهای بزرگ، پیل همچنین به تولید اجرایی پروژههای متوسط دیگری پرداخت. از جمله کمدیها (Keanu، The Last O.G. و وحشت (Hunters، Scare Tactics و بازسازی Twilight Zone در سال ۲۰۱۹).
موفقیتهای بزرگ پیل
بزرگترین موفقیتهای پیل به عنوان تهیهکننده از همکاری با کارگردانانی که صدای خاص خود را دارند، مانند اسپایک لی (BlacKkKlansman) و دو پاتل به دست آمده است.
در مقابل، پروژههایی مانند Candyman اثر نیا داکوستا و Him نشاندهنده سبک وحشت پیلی هستند. با این حال، این آثار تأثیر کمتری نسبت به زمانی که خود او کارگردانی میکند، دارند. در نهایت، این همان جایی است که تفاوت واقعی بین پیلی و اسپیلبرگ نهفته است.
مدتهاست که شایعه شده است اسپیلبرگ به صورت مخفیانه کارگردانی میکند. فیلمهایی مانند Poltergeist و
The Goonies اغلب به خاطر سبک فیلمبرداری و داستانپردازی خاص اسپیلبرگی شناخته میشود. این امر حتی با وجود اینکه نقش رسمی او به عنوان تهیهکننده اجرایی بوده است، مشهود است. در پروژههایی مانند Gremlins، Back to the Future و Young Sherlock Holmes نیز، هر کدام توسط کارگردانان مختلفی هدایت شدهاند، دخالت مستقیم اسپیلبرگ اثر واضحی بر جای گذاشته است.
نقش جردن پیل در پروژهها
اما جردن پیل چقدر درگیر پروژههاست؟ در مورد The Last O.G. که او نیز یکی از خالقان آن است، او به عنوان مدیر اجرایی روزانه فعالیت نمیکرد و تنها یک قسمت را نوشت. دخالت او در BlacKkKlansman به نظر میرسد که به جز حمایت از دیدگاه اسپایک لی، بسیار کم بوده است.
نقش تهیهکننده در Monkey Man
در حالی که او به عنوان تهیهکننده سنتیتر در Monkey Man عمل کرد و فیلم را حمایت کرد. او یونیورسال را متقاعد کرد که آن را در سینماها اکران کند تا از یک نمایش کمرنگ در پلتفرمهای استریم جلوگیری کند.
با این حال، پروژههایی که به سبک خاص او در ژانر “وحشت آگاهانه” مانند Candyman و Him نزدیک میشوند، بیشتر از آنچه که او به خاطرش شناخته شده، فاقد تیزی و برندگی هستند. چه چیزی باعث این ناهماهنگی شده است؟ چرا پیل نمیتواند یک فیلم در سطح “جردن پیل” بسازد بدون اینکه هم نویسندگی و هم کارگردانی آن را بر عهده داشته باشد؟ یا پیل در همکاری با دیگر فیلمسازان از قدرت خود میکاهد، یا عنصر واقعی که در این پروژهها کمبود دارد، حضور خودش پشت دوربین است.
ضرورت تمرکز بر پروژههای شخصی
اسپیلبرگ در نهایت یاد گرفت که نام خود را برای پروژههایی در داخل فرانچایزهای قدرتمند خودش نگه دارد. شاید وقت آن رسیده که پیل هم همین کار را انجام دهد. تمرکز بر گسترش دنیای فیلمهای خودش به جای حمایت از دیدگاههای دیگران میتواند مفید باشد. در غیر این صورت، برچسب “تهیهکننده اجرایی” خطر رقیق کردن برند او را به همراه دارد.
تنها چیزی که قطعی است این است که انتشار Him چشمان بسیاری را باز کرده است. این فیلم باعث شده پیله به عنوان یک فیلمساز نابغه دیده شود که هیچ اشتباهی نمیکند. برخی از افرادی که در آخر هفته افتتاحیه به تماشای Him میروند، باور خواهند کرد که او کارگردان آن بوده است. او نیست، اما شاید باید میبود.


توسط

توسط


توسط

توسط