📋 خلاصه مقاله:
فیلم “عنصر پنجم” به کارگردانی لوک بسون، یک اپرای فضایی پر از نئون و هیجان است که داستان تیمی غیرمنتظره را روایت میکند که برای نجات بشریت از شر باستانی تلاش میکنند. این فیلم با بازیگری برجسته و دنیای علمی-تخیلی منحصر به فرد، به عنوان یک کلاسیک کمارزش شناخته میشود.
وقتی بچه بودم، پدرم با شکست دادن من در Tekken 3 مرا با دنیای بازیهای ویدئویی آشنا کرد. او بعدها با Akira و Princess Mononoke مرا بیشتر به دنیای انیمه کشاند. اما وقتی به ژانر علمی تخیلی رسید، موفق نشد. گودزیلا و جنگ ستارگان مرا به خواب میبردند. من نمیتوانستم با هیچکدام از شخصیتهای قسمت چهارم: امیدی نو ارتباط برقرار کنم. سپس، یک بعدازظهر،
The Fifth Element در تلویزیون کابلی پخش شد و همه چیز به خوبی پیش رفت.
برخلاف Star Trek که بیش از حد بزرگسالانه به نظر میرسید یا Star Wars که خیلی دور به نظر میرسید، The Fifth Element داستانی بود که میتوانستم خودم را در آن ببینم. نیویورک آیندهای که به عنوان یک بچه برانکس میشناختم، یک رئیسجمهور سیاهپوست قبل از باراک اوباما، و یک مرد سیاهپوست پر زرق و برق و مستقیم که سالها قبل از یانگ ثاگ لباسهای زنانه میپوشید. نکته جالب این بود که آنها توسط تامی “تاینی” لیستر جونیور و کریس تاکر بازی میشدند. دو نفری که قبلاً از Friday، فیلمی که میلیونها بار دیده بودم، دوستشان داشتم. The Fifth Element برای من Star Wars دوران کودکیام بود و یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی تمام دوران است. بنابراین، این واقعیت که در حال حاضر در حال صعود به چارتهای Tubi است، بهانه خوبی برای بازبینی این کلاسیک علمی تخیلی کمارزش است.
در هسته خود، The Fifth Element یک اپرای فضایی پر از نئون و هیجان است. داستان درباره تیمی غیرمنتظره است که تلاش میکنند از نابودی بشریت توسط یک شر باستانی کیهانی جلوگیری کنند. لیلو، زنی مرموز که بهطور خاص به عنوان “موجود کامل” مهندسی شده است، به زندگی راننده تاکسی و سرباز سابق، کوربن دالاس، وارد میشود. او بهطور ناخواسته محافظ لیلو میشود. با کمک یک کشیش که از پیشگویی آگاه است و یک مجری رادیویی پر زرق و برق که به ماجرا کشیده شده، آنها در نیویورک آیندهنگر و فراتر از آن به دنبال چهار سنگ عنصری میگردند. این سنگها وقتی با خود لیلو به عنوان عنصر پنجم ترکیب شوند، تنها سلاحی هستند که میتوانند جهان را نجات دهند.
عناصر کلیدی فیلم
فیلم دارای عناصر زیادی است که به نفع آن کار میکنند. کارگردان لوک بسون (Léon: The Professional) به سبک خاص خود در خلق شخصیتهای زن قوی تکیه کرده است. این بار با لیلو که توسط میلا یوویچ ۱۹ ساله در نقشی که راه را برای سلطنت او به عنوان قهرمان اکشن در دهه ۲۰۰۰ هموار کرد، بازی میشود.
فرانچایز Resident Evil یکی از محبوبترین مجموعههای بازی و فیلم است. بروس ویلیس در نقش کوربن دالاس ظاهر شد. او در حالی که هنوز در اوج دوران ستاره اکشن خود بود، به خوبی درخشید. بسون نیز با گری اولدمن از فیلم Léon دوباره همکاری کرد. اولدمن به عنوان شرور عجیب و غریب و دلال اسلحه زیرزمینی زورگ به شکلی بینظیر نقشآفرینی میکند. همچنین ایان هولم، کهنهکار علمی تخیلی از فیلم Alien، در این اثر حضور دارد.
در این فیلم، یک کشیش که به بیگانگان اعتقاد دارد، داستان را با بازیگری که نقش خود را بهطور جدی ایفا میکند، در میان شخصیتهای دیگر که رفتارهای عجیب و غریبی دارند، به زمین مینشاند. این ترکیب باعث جذابیت بیشتر داستان میشود.
انتخابهای بازیگری جذاب
لستر جونیور در نقش رئیسجمهور دیبو و تاکر در نقش مجری رادیویی پر زرق و برق، روبی رود، دو انتخاب بازیگری بودند که در کودکی مرا مجذوب خود کردند. این بازیگران با اجرای خود، به فیلم رنگ و بوی خاصی بخشیدند.
کشفهای جالب درباره بازیگران
بعدها در زندگی متوجه شدم که دست راست زورگ، در واقع یک هنرمند بریتانیایی به نام تریکی بود. این کشف برای من بسیار جالب بود و نشاندهنده تنوع بازیگران در این فیلم است. همچنین، وین دیزل نقشی بدون اعتبار به عنوان صدای رئیس کوربن در تلفن داشت که به جذابیت فیلم افزود.
عکس: Columbia Pictures
دنیای علمی-تخیلی بسون هم اصیل و هم به طرز شگفتانگیزی واقعگرایانه به نظر میرسد. این فیلم یک دیدگاه تازه از آینده ارائه میدهد که از همتایان خود متمایز است.
نیویورک آیندهنگر
نیویورک او از آسمانخراشهای سنتی فراتر رفته و به یک هزارتوی عمودی از برجهایی تبدیل شده که ابرها را میشکافند. ماشینهای پرنده بین این برجها در حال حرکتاند. حتی ایدههای آشنا نیز بازتصور شدهاند. کشتیهای تفریحی لوکس هنوز وجود دارند، اما در اینجا به عنوان کشتیهای فضایی مسیرهایی به مقصدهای عجیب و غریب در سراسر منظومه شمسی را طی میکنند. در واقع، بخش زیادی از فیلم در یکی از این کشتیها رخ میدهد.
تفاوت با دیگر آثار علمی-تخیلی
در زمانی که بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی به شدت به زبان بصری Star Trek و Star Wars (مانند Stargate) تکیه میکردند یا به افراطهای کمیک میپرداختند (Starship Troopers)، The Fifth Element…
هویت خاص خود را شکل داده بود. آیندهای که در آن زنان میتوانستند قدرتمند باشند بدون اینکه باورپذیری خود را از دست بدهند. حتی اگر لیلو گاهی به نقش قربانی بیفتد، قدرت او همچنان شخصیتش را تعریف میکند. آیندهای که در آن شخصیتهای سیاهپوست بدون کلیشهها وجود داشتند، مانند لاندو کالریسیان. جایی که داشتن یک رئیسجمهور سیاهپوست به عنوان یک تازگی تلقی نمیشد بلکه به سادگی یک امر عادی بود. برای من، این آینده بود.
لحظات نمادین فیلم
یکی از لحظات نمادین فیلم، صحنه کنسرتی است که در آن یک بیگانه بلند و زیبا با پوست آبی به نام دیوا، به طور مخفیانه مأموریت دارد که سنگهای عنصری را به کوربن تحویل دهد. او روی صحنه با اجرای اپرای دلنشینی شروع میکند که ناگهان به یک ریمیکس هیپهاپ تبدیل میشود. در حالی که لیلو در جای دیگری از کشتی در حال مبارزه با دشمنان است. به عنوان کودکی که با لونی تونز بزرگ شده بودم، این صحنه مانند تماشای…
برای اولین بار «What’s Opera, Doc» را دیدم. این بار با یک پیچش مدرن که مرا بیشتر از همیشه به دنیای علمی-تخیلی کشاند. آنقدر آن را دوست داشتم که به دوستانم نشان دادم و منتظر بودم که آنها هم به اندازه من شگفتزده شوند. اما آنها فقط خندیدند. حالا که به گذشته نگاه میکنم، متوجه طنز آن میشوم. حرکات اکشن دست و پاگیر و دیوایی که ناگهان به حرکاتی میپردازد که در میم «freestyler dance teacher» هم بیجا نیست. اما این فقط به جذابیت فیلم میافزاید.
عکس: Columbia Pictures
پایان داستان به همان اندازه سادهلوحانه است، زیرا مشخص میشود که در میان عناصر آتش، آب، خاک و هوا، عشق به عنوان عنصر پنجم ظاهر میشود. زمانی که کوربن بالاخره احساساتش را به لیلو اعتراف میکند، این موضوع شاید خندهدار به نظر برسد، اما زیبایی آن در همین است.
تعادل بین مضحک و حماسی
بهترین آثار علمی-تخیلی بین مرزهای مضحک و حماسی حرکت میکنند. عنصر پنجم با کمدی خاص خود که جایی بین انرژی مونتی پایتون در جنگ ستارگان اولیه و ذکاوت بالای پیشتازان فضا قرار دارد، این تعادل را به خوبی حفظ میکند.
تجربه شخصی با دنیای علمی-تخیلی
برای من، این فقط یک فیلم نبود؛ بلکه دروازهای به دنیای علمی-تخیلی بود. حتی در سال ۱۹۹۹، زمانی که پدرم مرا به دیدن تهدید شبح در روز افتتاحیه برد، خوابم برد. به خانه برگشتم و به جای آن عنصر پنجم را تماشا کردم.


توسط
توسط
توسط


توسط
