📋 خلاصه مقاله:
دنزل واشنگتن به عنوان یکی از محبوبترین ستارههای سینما، در فیلمهای موفقی مانند “The Equalizer” و “Devil in a Blue Dress” نقشآفرینی کرده است. این فیلمها با ترکیب درام اجتماعی و ژانر نوآر، به بررسی عمیقتری از روابط نژادی و داستانهای پیچیده میپردازند.
دنزل واشنگتن ممکن است محبوبترین ستاره سینما در ۳۰ سال گذشته باشد. آیا بازیگر بزرگی که در گیشه هم موفق باشد و کمتر مورد اختلاف نظر باشد وجود دارد؟ اما حتی کسی که اینقدر محبوب است هم از انتقادهای اینترنتی در امان نیست.
اقتباس تلویزیونی و موفقیت در گیشه
وقتی واشنگتن در اقتباس تلویزیونی The Equalizer در سال ۲۰۱۴ بازی کرد، گزارش شد که این سریال که به فیلم تبدیل شده بود به عنوان یک فرانچایز بالقوه در نظر گرفته میشود. به همین ترتیب، فیلم دوم و سوم به ترتیب در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۳ دنبال شدند. در حالی که هر سه فیلم در گیشه موفق بودند، برای برخی از علاقهمندان به سینما از جمله خودم، این موفقیتها همچنان جای بحث داشت.
تا از اشاره به اینکه این سریال قدیمی و قابل استفاده از کشتن احمقها کمتر از یک فیلم نوآر که در سال ۱۹۹۵ شکست خورد، شایسته وضعیت فرنچایز بود، خودداری کنم. این اتفاق فقط چند ماه پس از اینکه واشنگتن با Crimson Tide موفقیت بزرگی داشت، رخ داد. نه، نه Virtuosity. سری فیلمهای امضای واشنگتن باید با Devil in a Blue Dress شروع میشد.
خیلی راحت میتوان درباره دنبالهای برای یک فیلم محبوب که عملکرد خوبی نداشته است، خیالپردازی کرد. چه کسانی که در ساخت آن فیلم دخیل بودهاند قصد داشته باشند آن را به یک مجموعه تبدیل کنند یا نه. اما ایزی راولینز، کارآگاه خصوصی لسآنجلس که ریشههایش به عنوان یک کارآگاه در Devil in a Blue Dress روایت میشود، مواد زیادی برای ادامه داستان داشت.
شخصیت ایزی راولینز و داستانهای او
ایزی که توسط نویسنده والتر موزلی خلق شده است، تاکنون در ۱۶ رمان حضور داشته است. جدیدترین آن، Farewell, Amethystine، در سال ۲۰۲۴ منتشر شد. این رمانها شخصیت او را از دهه ۱۹۴۰ تا دهه ۱۹۶۰ دنبال میکنند. در دنیای ایدهآل، واشنگتن میتوانست در طول ۳۰ سال گذشته بهطور متناوب این شخصیت را بازی کند. شاید با برخی اقتباسهای خلاقانه که ایزی را کمی بیشتر در خط زمانی جلو میبرد. البته، واشنگتن هنوز به نظر نمیرسد که ۷۰ ساله باشد.
ارزش فیلم Devil in a Blue Dress
اما نبود یک مجموعه کامل از ایزی راولینز، ارزش Devil in a Blue Dress را کمتر نمیکند. این فیلم نوآری رضایتبخش به خودی خود است.
فیلم با اخراج ایزی از کارش و نیاز او به شغل آغاز میشود. او در نهایت به انجام کارهای کارآگاهی بدون مجوز برای یک کارآگاه خصوصی سفیدپوست میپردازد. این کارآگاه به دنبال زنی گمشده است که به جویبارهای محلی میرود.
داستانی پر از پیچیدگی و شخصیتهای جذاب
گانگسترهای معمول، سیاستمداران، زنان مرموز و پیچیدگیهای جذاب در ادامه داستان حضور دارند. فضایی اضافی از طریق خط داستانی موسلی ارائه میشود. استفاده از تاریخ روابط نژادی در لس آنجلس برای تعمیق و سایهزنی معماهایی که به درب ایزی میرسند، به داستان عمق بیشتری میبخشد.
Devil in a Blue Dress
در وهله اول، این داستان یک تریلر نوآر پیچیده است. با این حال، بافت نژادی لسآنجلس در سال ۱۹۴۸ به گونهای ماهرانه در روایت تنیده شده که جداییناپذیر میشود. منشأ اصلی حرفهای ایزی از ضرورت وجود یک کارآگاه سیاهپوست ناشی میشود. او کارهای میدانی را انجام میدهد، جایی که همتای سفیدپوستش نمیتواند. همچنین، تنش اضافی یک مرد سیاهپوست که در حال تحقیق درباره چیزی است که نباید بداند نیز وجود دارد.
تصویر: Sony Pictures
این تقاطع درام اجتماعی و لذت ژانر پرهیجان برای واشنگتن، بازیگری نادر که با جذبهای شکسپیرگونه و جذابیتی جهانی شناخته میشود، ایدهآل است. در دهه ۹۰، پیش از دوران اوج فیلمهای اکشن، واشنگتن در بسیاری از تریلرها بازی کرد. این تریلرها شامل ژانرهای حقوقی، نظامی، ماوراء طبیعی و واقعیت مجازی بودند.
این ممکن است یکی از بهترینهای او باشد. این فیلم تنها یک نمایش تکنفره نیست. تام سایزمور فقید نقشی جذاب دارد و فیلم ممکن است بیشتر به خاطر اجرای برجسته دان چیدل شناخته شود.
نقشهای برجسته در فیلم
او نقش ماوس را بازی میکند، همکار حساس ایزی که او را به یک جنایت قدیمی مرتبط میکند. آنها تا سال ۲۰۱۲ در فیلم پرواز دوباره روی پرده نرفتند. در این فیلم، شخصیت چیدل به طور مستقیمتر با شخصیت واشنگتن در تضاد است. شیمی تند و تیز آنها در فیلم قبلی هم سرگرمکنندهتر و هم خطرناکتر است.
ماوس و معما
وقتی ایزی یک شخصیت کلیدی در معما را به مراقبت ماوس میسپارد و وقتی آن مرد مرده پیدا میشود، ایزی عصبانی میشود. ماوس به همان اندازه ناراحت است و میگوید: «اگر نمیخواستی کشته بشه، چرا با من گذاشتیش؟»
حتی اگر ایزی و ماوس نتوانستند ماجراجوییهای بیشتری داشته باشند، کارگردان کارل فرانکلین قطعاً شایسته بهتر از آنچه از دنیای سینما دریافت کرد، بود.
کارنامه کارگردانی کارل فرانکلین
در ۳۰ سالی که از Devil in a Blue Dress میگذرد، او تنها چهار فیلم بلند کارگردانی کرده است. در عوض، او به طور پیوسته در تلویزیون کار میکند. از جمله برنامههای برجسته دهه گذشته میتوان به The Leftovers، Homeland و Mindhunter اشاره کرد.
چالشهای کارگردانی در تلویزیون
این واقعاً جای تأسف است، زیرا حتی برنامههای معتبرتر او اغلب نیاز به پایبندی به سبک خانه دارند. این مسئله جایی برای ترکیب روان نوآر کلاسیک و زیباییشناسی نوآر مدرن که او با Devil in a Blue Dress به خوبی انجام میدهد، باقی نمیگذارد.
Devil سرانجام به حق خود رسید و اکنون در مجموعه کرایتریون در کنار اثر فوقالعاده فرانکلین، One False Move قرار گرفته است. فرانکلین و واشنگتن حتی یک فیلم نوآر دیگر با هم ساختند. این فیلم که کمتر از آن ارزشگذاری شده است، Out of Time نام دارد. اگرچه بر اساس فروش گیشه، کمی بهتر مورد توجه قرار گرفت. شاید قبل از بازنشستگی واشنگتن، یک همکاری دیگر با هم داشته باشند.
همکاریهای آینده واشنگتن و فرانکلین
در واقع، هر تعداد از داستانهای ایزی راولینز میتواند با سن فعلی این بازیگر تطبیق داده شود. Highest 2 Lowest، آخرین همکاری او با اسپایک لی، او را در حال نشان دادن ضعفها و استقامت همزمان مردی به تصویر میکشد که به نماد موفقیت و قدرت سیاهپوستان تبدیل شده است.
بررسی داستانهای ایزی راولینز
شاید ایزی به چنین بررسیهایی نیاز نداشته باشد. اما داستانهای بعدی میتوانند به طور قطع به این مسائل بپردازند. به گونهای که فیلمهای Equalizer هرگز به آن توجه نکردند.
تصویر: Sony Pictures
آن سهگانه محبوب جذابیتهای خاص خود را دارد. با این حال، سخت است از این احساس فرار کرد که این فیلمها بهطور هوشمندانهای بازار پس از Taken را هدف قرار دادهاند. این فیلمها ستارههای بزرگ سینما را نشان میدهند که از بدکاران جهان انتقام میگیرند. در واقع، داستانهایی ابرقهرمانی برای مردان میانسال هستند. با ریشهگیری در واقعیتهای اجتماعی آمریکا در میانه قرن، Devil in a Blue Dress که هوشمندانه، شیک و جذاب است، احساس جاودانگی بیشتری دارد.


توسط
توسط


توسط

