📋 خلاصه مقاله:
مرگهای شوکهکننده در بازیهای ویدیویی اغلب بهطور ناگهانی رخ میدهند و تأثیر عمیقی بر بازیکنان میگذارند. این مرگها نه تنها غافلگیرکنندهاند، بلکه به پیچشهای داستانی بزرگی تبدیل میشوند که احساسات بازیکنان را برمیانگیزند و انگیزهای برای انتقام فراهم میکنند.
مرگهای شوکهکننده در بازیهای ویدیویی اغلب بهطور ناگهانی رخ میدهند. همه ما بازیهای استراتژی را تجربه کردهایم که در آن واحدها بهعنوان موجوداتی بیچهره بهسرعت از بین میروند، یا بازیهای روگلایک که در آن مرگ اهمیت چندانی ندارد. اما این فهرست به مرگهایی میپردازد که واقعاً ما را تحت تأثیر قرار دادهاند. بازیهایی که در آنها با شخصیتهایی که با آنها رابطه برقرار کردهایم، شخصیتهایی که به آنها اعتماد کردهایم، و گاهی حتی خود شخصیت بازیکن قربانی مرگی ناگهانی میشوند.
بسیاری از این مرگها نه تنها ما را غافلگیر کردند، بلکه به یکی از بزرگترین پیچشهای داستانی در بازیهای ویدئویی تبدیل شدند. از دست دادن یک همراه، یک شخصیت جانبی محبوب یا یک بیگناه بیخبر، گاهی میتواند مسیر جدیدی برای روایت باز کند: انتقام.
تأثیر مرگ شخصیتها در بازیهای ویدئویی
بدیهی است که در این فهرست اسپویلرهای سنگینی وجود خواهد داشت. بنابراین، اگر هنوز هیچیک از این بازیها را انجام ندادهاید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که به آنها بپردازید. اگر همه آنها را بازی کردهاید و به دنبال داستانهای احساسی هستید، ما پیشنهاداتی برای بازیهایی مانند Red Dead Redemption 2 داریم. همچنین، بسیاری از بازیهای مشابه Life Is Strange در این فهرست نیز اشکها را جاری کرده و پیچشهای داستانی جذابی ارائه میدهند.

دستها بالا: چند نفر از شما بازی را دوباره بارگذاری کردید تا لنی را نجات دهید؟ مرگ لنی در بازی Red Dead Redemption 2 آنقدر شوکهکننده بود که بسیاری از ما نمیتوانستیم باور کنیم که این اتفاق واقعاً بخشی از داستان است. حتماً راهی برای نجات این یاغی بدشانس وجود داشت؟ اما نه، هر کاری که بکنید، لنی در فصل سن دنیس میمیرد و ما را با فقدان او تنها میگذارد.
آنچه این مرگ را بهویژه دلخراش میکند، این است که وقتی سرقت به مشکل برمیخورد، هنوز امیدی وجود دارد که همه شما (بهجز هوزیا) بتوانید زنده بیرون بیایید. با پریدن بین پشتبامها و فرار تقریباً بدون آسیب، همه چیز به بدترین شکل ممکن تغییر میکند. ناگهان دو مأمور پینکرتون با تفنگ ظاهر میشوند و لنی را به ضرب گلوله میکشند و او را فوراً میکشند. اما شما نمیتوانید برای سوگواری یا حتی بلند کردن بدن او توقف کنید. آرتور و بقیه گروه باید به دویدن ادامه دهند و لنی را در غبار رها کنند.
سرنوشت لنی و هوزیا
تنها نکته مثبت این است که بعداً ذکر میشود که اجساد لنی و هوزیا توسط سیدی آدلر از سردخانه سنت دنیس بازیابی شده و هر دو در بلوواتر مارش به خاک سپرده شدهاند. حتی اگر این اضافهکردن کمی از یک مأموریت را برای شما اسپویل کرده باشد، بررسی ۹/۱۰ ما از بازی Red Dead Redemption 2 ثابت میکند که هنوز چیزهای زیادی برای شگفتزده کردن شما در بازی وجود دارد.

مرگ جوئل برای طرفداران The Last Of Us کاملاً غیرمنتظره نبود. آنها از قبل میدانستند که باید در هر لحظه انتظار درد و رنج را داشته باشند. با این حال، طبیعت طولانی و خونین مرگ او، آن را به تجربهای بهویژه شوکآور برای کسانی که برای اولین بار بازی میکردند، تبدیل کرد.
به محض اینکه جوئل نام خود را به گروه ابی میگوید، جو سنگینی در فضا حاکم میشود. تنها چند لحظه طول میکشد تا ابی این تنش را با شلیک به پای جوئل بشکند و زنجیرهای طولانی از رویدادهای وحشتناک را آغاز کند که در نهایت به مرگ او در مقابل الی منجر میشود. دلیل مرگ او – انتقام از یک عضو سابق فایرفلای که پدرش توسط جوئل در تلاش برای نجات الی کشته شده بود – بعداً با جزئیات بیشتری توضیح داده میشود و به احساسات پیچیده الی درباره مردی عمیقاً پیچیده میافزاید.
راهی برای آرامش
اگر نیاز دارید تصویر جوئل که روی زمین خونریزی میکند را از ذهن خود پاک کنید، شاید بخواهید با پیدا کردن هر ایستر اگ و ارجاع در The Last Of Us Part 2 در این راهنمای مفید، کمی آرامش پیدا کنید.

Mass Effect 3: Mordin
در سری Mass Effect، مرگ شخصیتها امری رایج است و بسیاری از آنها میتوانند بر اساس تصمیمات شما بمیرند. اما مرگ Mordin در Mass Effect 3 به قدری دلخراش بود که هنوز هم برای بسیاری از بازیکنان متفاوت است. او با آرامش میگوید: “باید من باشم؛ شاید کس دیگری اشتباه میکرد”، در حالی که صدایش هنگام خواندن آخرین آهنگش میلرزد و فداکاری نهاییاش برای تضمین بقای یک نژاد کامل را انجام میدهد.
مرگ Mordin یک لحظه بزرگ و استوار نبود، با وجود گذشتهی خشن او. او ترسیده و آسیبپذیر بود و بازی بدون هیچ ملاحظهای ترسی را که در بالای آن برج احساس میکرد به شما نشان میداد. اما این کار او و مسئولیت او بود. ما فقط باید امیدوار باشیم که او در پایان احساس آرامش کرده باشد.
امیدواریم در سریال تلویزیونی Mass Effect که اخیراً اعلام شده و با حضور چندین عضو کلیدی از تیم سریال تلویزیونی Fallout در حال پیشرفت است، دوباره با مرگ تراژیک او مواجه نشویم.

افسانه دراگون: لاویتز
برای بسیاری از کودکانی که در اواخر دهه ۹۰ بزرگ شدند، بازی Legend of Dragoon یکی از اولین تجربههایی بود که با مرگ یک “شخصیت خوب” در بازی مواجه شدیم. چه او را دوست داشته باشید و چه نه، مرگ لاویتز تأثیر عمیقی بر بسیاری از ما گذاشت.
انرژی مطمئن و توانمند او به نوعی او را شکستناپذیر نشان میداد، انگار که تا پایان با او خواهیم جنگید. لاویتز دوستی ارزشمند برای دارت بود و ارزشهای وفاداری و شجاعت را به عنوان یک کاپیتان از اولین شوالیهها و یک پسر وفادار به مادر مهربانش تجسم میکرد. دیدن او که به زمین میافتد و تمام آن تاریخچه به هیچ تبدیل میشود… این تجربه تا بزرگسالی با شما خواهد ماند.

تِیلز نوآر: هاوارد
بازیهای اشاره و کلیک اغلب حس امیدواری را منتقل میکنند: احساسی که حتی اگر راهحل غیرمنطقی باشد یا نیاز به سفرهای متعدد به سراسر جهان داشته باشد، همیشه راهحلی وجود دارد و در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. به همین دلیل، مرگ هاوارد در تِیلز نوآر بسیار تأثیرگذار بود. به ندرت در این ژانر کسی را از دست میدهیم که اهمیت داشته باشد، چه برسد به اینکه شخصیت اصلی را در حالی که به عنوان او بازی میکنید، از دست بدهیم.
در اوایل بازی، متوجه میشویم که هاوارد چیزی را لمس کرده که باعث تغییر در DNA او شده است – یک شیء بیگانه عجیب که نمیتوانیم آن را شناسایی کنیم. این موضوع به نظر میرسد که یک خط فرعی در داستان باشد که باید برای آن درمانی پیدا کنید یا بر آن غلبه کنید. شما یک پیادهروی طولانی در شهر را آغاز میکنید با برنامههایی که در ذهن دارید، اما این پیادهروی پایانی ندارد. هاوارد فقط راه میرود و راه میرود تا ناگهان از پا میافتد. پایان. هیچکس انتظار نداشت که اینگونه پیش برود، اما این یک ضربه بسیار تاثیرگذار بود که حس امنیت ما را لرزاند و نشان داد که بازی Tails: Noir چقدر جسورانه است.

در بازیای که هر انتخاب را به شما واگذار میکند، مرگ برنامهریزیشده و اجتنابناپذیر جکی ولز همه ما را شوکه کرد. شاید شما هم تلاش کرده باشید تا مانند نجات تاکمورا در ادامه بازی، از این اتفاق جلوگیری کنید، اما نه: جکی هر کاری هم بکنید، از دست رفته است.
دوستی عمیق با جکی ولز
جکی به عنوان بهترین دوست V معرفی میشود، بنابراین در مدت زمان کوتاهی او را به خوبی میشناسیم و به پیوندی که این دو شخصیت در طول یک مونتاژ از سرقتها و لحظات شخصی به اشتراک میگذارند، پی میبریم. بازی به گونهای طراحی شده که او به عنوان نفر دوم ما باشد، اما در یک مأموریت اولیه از بین میرود. این نشانهای از یک بازی عالی است که شخصیتی که مدت کوتاهی او را میشناسیم، چنین احساسی از فقدان را به ما القا میکند. این فقدان با این واقعیت تشدید میشود که شما میتوانید تصمیم بگیرید با بدن او چه کنید و مراسم خاکسپاری او چگونه برگزار شود.
با دنبال کردن راهنمای مبتدیان Cyberpunk 2077 مطمئن شوید که دیگر غافلگیر نمیشوید، یا از قبل با راهنمای اسلحهها و شمشیرهای نمادین آماده شوید.

فاینال فانتزی VII: آریث
مرگ آریث در فاینال فانتزی VII نه تنها یکی از معروفترین لحظات در هر بازی فاینال فانتزی است، بلکه به جرات یکی از نمادینترین لحظات در دنیای بازیهای ویدئویی به شمار میآید. این لحظه همچنان به عنوان یکی از شوکآورترین مرگهای بازیهای ویدئویی تمام دوران باقی مانده است و اشتباه میکردیم اگر آن را از چنین فهرستی حذف میکردیم.
در پایان بخش اول بازی، مرگ اریث صحنهای را برای کلود استریف ایجاد میکند تا به دنبال انتقام از سفیروث باشد. این اتفاق بسیاری از ما را به طور کامل غافلگیر کرد. این رویداد در لحظهای رخ میدهد که باید آرامشبخش باشد؛ جایی که دعا در محراب ناگهان با فرو رفتن شمشیر و مرگ فوری او قطع میشود. سخنرانی ناامیدانه کلود به سفیروث که میگوید: “اریث رفته است، اریث دیگر صحبت نخواهد کرد، دیگر نخواهد خندید، گریه نخواهد کرد … یا عصبانی نخواهد شد…” همه ما را به گریه انداخت و تنها عزم ما را برای به پایان رساندن بازی عمیقتر کرد.
اگرچه مرگ اریث توانست نسلی از گیمرها را دچار تروما کند، این قطعه قدرتمند درباره هنر مرگ و رها کردن در بازیهای اسکوئر انیکس اشاره میکند. این لحظه ویرانگر جمعی در سال ۱۹۹۷ ممکن است به ما قدرت پذیرش را آموخته باشد.

شاید سادهلوحانه به نظر برسد، اما حتی وقتی لی گاز گرفته شد، همچنان امیدوار بودم که به نوعی درمان شود. شاید او ایمن باشد یا بتواند به طریقی دیگر با عفونت مقابله کند. به تدریج میبینید که او شروع به محو شدن میکند و جای خود را به خشمی بیپایان میدهد. اما تا این لحظه آنقدر به او نزدیک شدهاید که مطمئناً او را از کلمنتاین نمیگیرند.
سرنوشت تلخ لی
اما لی واقعاً میمیرد و بدتر از آن، او باید کشته شود. او از کلمنتاین میخواهد که قبل از اینکه به همان چیزی تبدیل شود که آنها در حال فرار از آن بودند، او را از رنجش رها کند. هر دو سرنوشت غمانگیز است. یا کلمنتاین او را ترک میکند و لی را به حال خود میگذارد تا رنج بکشد و تبدیل شود، یا ما شاهد شلیک یک کودک به سر نگهبانش هستیم. این پایان خوشی نیست و یکی از آنهایی است که آرزو میکردیم بتوانیم از آن اجتناب کنیم.

این بازی کمی متفاوت است، اما به دلیل “شوکآور” بودن، جایگاه ویژهای در این فهرست دارد. این بازی نقشآفرینی که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و در دنیای D&D جریان دارد، پر از پیچ و خمهای غیرمنتظره بود. داستانهای غیرمعمول و غیرممکن را با شکوه روایت میکرد و محیطی غنی برای کاوش بازیکنان فراهم میساخت. شخصیت بازیکن به عنوان فردی با حافظه از دست رفته و پوشیده از زخم و خالکوبی آغاز میشود که در متون رسمی تنها به عنوان “برگزیده” شناخته میشود.
مرگ او به عنوان یک شخصیت در بازی نقشآفرینی، بخش شوکهکنندهای نیست. آنچه او را در این فهرست قرار میدهد، این است که مرگ او پایان کار نیست. TCO به طور طبیعی در مبارزهای که برای پیروزی در آن آماده نبود، میمیرد و شما انتظار دارید که به نوعی به نقطه بازرسی برگردید. اما اینگونه نیست؛ شما به سردخانه برمیگردید، جایی که دوباره بیدار میشوید. بارها و بارها، شخصیت شما میمیرد، به سردخانه برده میشود و دوباره زنده میشود. این به این معناست که هیچ مرگی نمیتواند جایی که بودهاید یا انتخابهایی که کردهاید را پاک کند. مرگ به عنوان یک عنصر گیمپلی در این بازی گنجانده شده و مجموعهای از گزینههای داستانگویی منحصر به فرد را باز میکند.

همه مرگها در بازی Mouthwashing به شدت ناراحتکننده هستند، اما مرگ آنیا بهویژه طعم ناخوشایندی در ذهنم باقی گذاشت. مرگ او اولین مرگ بود و تأیید کرد که کار زیادی نمیتوان انجام داد و امید کمی وجود دارد. در طول دو مأموریت کوتاه، تقریباً همه دیگر مردهاند، از جمله آنیا به دلیل مصرف قرصها، دایسوکه در یک مأموریت نجات ناموفق، و سوانسی به دست خودمان.
واکنش جیمی به مرگها
وقتی جیمی برای اولین بار در حالت گیجی وارد اتاق پزشکی میشود، حتی بدن او را نمیبیند. صفحه نمایش به گونهای تغییر شکل میدهد که او را نادیده بگیرد در حالی که جیمی به کارهایش ادامه میدهد. وحشتناک است که چقدر سرد و بیاحساس او را کنار میگذارند، در حالی که مرگهای دیگر اعضای خدمه واکنشهای احساسی متناقضی از جیمی به همراه داشتند. او هرگز درباره آنیا اظهار نظری نمیکند، با وجود اینکه مرگ او در ابتدا تقصیر خودش بود.
بازی Mouthwashing تا پایان سال ۲۰۲۵ برای کنسولها عرضه خواهد شد. بنابراین، اگر در اولین فرصت بازی نکردید، همچنان فرصت زیادی برای تجربه یکی از بهترین بازیهای مستقل چند سال اخیر دارید.

Still Wakes the Deep: Kaz
این بازی یکی از آن موقعیتهایی است که تا آخرین لحظه به امید چنگ میزنید، اما در نهایت مجبور به قربانی کردن شخصیت اصلی میشوید. در بازی Still Wakes the Deep، کاز از یک وضعیت ترسناک به وضعیت دیگری میرود و بین وحشتهای غیرقابل توصیف و تهدیدات ملموس در حال حرکت است. زمانی که کل سکوی نفتی در حال فروپاشی است، تنها گزینه واقعی او درست قبل از پایان بازی آشکار میشود: او باید خود را قربانی کند و این چیز را منفجر کند.
یکی از دلایل شوکآور بودن مرگ کاز، نویسندگی بینظیر در بازی Still Wakes the Deep است. این بازی بر روابط شخصیت اصلی با دیگر شخصیتها تمرکز دارد و او را به نقطه قوتی برای همه این افراد تبدیل میکند، به گونهای که به او نوعی شکستناپذیری ظاهری میبخشد. به نظر میرسد او نمیتواند بمیرد، زیرا اینجاست تا این افراد را نجات دهد. اما در واقعیت، او نمیتواند و هدیه نهاییاش به کسانی که دوستشان دارد، نابود کردن سکوی نفتی و دعا برای این است که وحشتهای ناشناخته درون آن به سرزمین اصلی نرسند.

بازی Halo: Reach از همان ابتدا با فاصله گرفتن از داستانهای قابل پیشبینی “نجات روز توسط مستر چیف”، ایدهها و شخصیتهای جدیدی را معرفی کرد که در زمانی قبل از نسخه اصلی Halo رخ میداد. Reach با خشونت بیشتر، خلاقیت و شگفتیهای فراوان، به یکی از محبوبترین بازیها در میان طرفداران تبدیل شد.
صحنههای نمادین و تاثیرگذار
یکی از صحنههای نمادین در Halo: Reach که به طرفداران نشان داد با چیزی خاص روبرو هستند، مرگ کات بود. هیچ مقدمهچینی یا سخنرانی بزرگی وجود نداشت و زمانی برای موسیقی غمانگیز یا حرکت آهسته دراماتیک نبود. یک لحظه کات در حال صحبت و دویدن بود و لحظه بعد او مرده بود. این اتفاق شوکهکننده و ناگهانی بود. اینکه یک شخصیت اصلی به این شکل ناگهانی کشته شود، به ویژه پس از مرگ قبلی خورخه که به عنوان یک “مرگ قهرمانانه” سنتی به تصویر کشیده شده بود، نمونهای واضح از جسارت تیم نویسندگی Halo: Reach برای تازهواردان است.

بازی به نام Assassin’s Creed است، بنابراین میدانیم که قبل از پایان بازی، تعداد زیادی از افراد کشته خواهند شد. با این حال، مرگ فیبی بیچاره همچنان به عنوان یک اتفاق بیرحمانه و شوکهکننده برجسته میشود.
شخصیت فیبی و نقش او در داستان
فیبی یک نوجوان آتنی شیرین بود که خود را شاگرد کاساندرا میدانست. در طول داستان، معضلات اخلاقی و رفتار شاد او همیشه یک انحراف دلپذیر از کشتار بیپایان است. در یکی از مأموریتهای اصلی، کاساندرا فیبی را از دست گروه سیکلوپ نجات میدهد.
تأثیر مرگ فیبی بر داستان
اما این نجات موفقیتآمیز تنها باعث میشود که وقتی کاساندرا بعداً در بازی با جسد فیبی پس از درگیری با فرقه کوسموس روبرو میشود، این اتفاق دلخراشتر شود. این قطعاً یک انگیزه خوب برای انتقام خونین است، اگر هیچ چیز دیگری نباشد.
اگر میخواهید دوباره وحشت را تجربه کنید و در عین حال مسیری خونین از خود به جا بگذارید، به خط زمانی Assassin’s Creed ما نگاهی بیندازید تا بیاموزید چگونه بازیها را به ترتیب زمانی واقعی انجام دهید.