📋 خلاصه مقاله:
بازی “Tales of the Shire” یک شبیهسازی زندگی آرام در دنیای ارباب حلقهها است که با الهام از آثار تالکین ساخته شده، اما استفاده بیش از حد از نامهای معروف بدون حضور واقعی آنها، تجربه بازی را تحت تأثیر قرار میدهد.
Tales of the Shire یک بازی شبیهسازی زندگی آرام در دنیای ارباب حلقهها است که به وضوح از آثار تالکین الهام گرفته شده است. هابیتها علاقه زیادی به غذا دارند و زندگیشان ساده و آرام است. اما بازی یک ایراد اساسی دارد: استفاده بیش از حد از نامهای معروف.
مثل هر هابیت منطقی، انتظار نداشتم که بیلبو به در خانهام بزند و مرا به ماجراجویی ببرد وقتی برای اولین بار Tales of the Shire را اجرا کردم. بهتر بود انتظاراتم را در مورد هابیتهای معروف کنترل کنم؛ اگر انتظار نداشته باشم که بیلبو و فرودو را ببینم، نمیتوانم از ندیدن آنها ناامید شوم، درست است؟
در ابتدای بازی، گندالف با ارابهی قدیمی و پیپ دودیاش وارد میشود و با گفتن کلمات حکیمانه، امید دیدار با دیگر شخصیتهای ارباب حلقهها را برمیانگیزد. دیدن این دوست قدیمی برایم لذتبخش بود، اما متأسفانه باعث شد تصمیمم برای عدم انتظار دیدار با بیلبو، فرودو، سم، مری، پیپین و — چه کسی میداند — شاید حتی گافر یا کشاورز مگوت به شدت تحت تأثیر قرار گیرد.
بنابراین، وقتی گندالف مرا جلوی درب خانهام همراه با نقشهای از شایر پیاده کرد، اولین کاری که کردم این بود که به دنبال کوتاهترین مسیر به بگ اند بگردم. افسوس، مرزهای Tales of the Shire درست در شمال غربی گرین دراگون و استخر بایواتر قرار دارد. این به این معنی است که هابیتون و بگ اند نزدیک هستند، اما همیشه دستنیافتنی باقی میمانند.
بدون دلسردی، به خودم یادآوری کردم که بیلبو و فرودو به خانهی دنج هابیتیشان محدود نیستند و ممکن است از وقت به وقت به مهمانخانههای محلی یا مرکز شهر بایواتر سر بزنند. به هر حال، چهار هابیت همراهیکننده به گرین دراگون علاقه دارند، در حالی که گافر، پدر سم، مهمانخانه آیوی بوش را ترجیح میدهد. هر دو این مکانها در نقشه Tales of the Shire قرار دارند.
بنابراین، شروع به مشاهده مشتریان کردم. هر گروه از جوانان و هر آقای مسن به نظر مظنون میآمدند. اما چون نتوانستم شواهدی از حضور بیلبو پیدا کنم (با وجود دیدن بسیاری از افراد مسن با جلیقه)، و این عادت در کار ماهیگیری و باغبانیام اختلال ایجاد میکرد، بار دیگر تصمیم گرفتم به جای امید به برخورد با بیلبو، زندگی هابیتی خود را ادامه دهم.
این وضعیت برای مدتی خوب پیش رفت، تا اینکه هر بار که وارد مرکز شهر بایواتر میشدم، نام بیلبو را میشنیدم. اوضاع بدتر شد وقتی که دوستان جدید هابیتیام نیز شروع به ذکر نام همتایان مشهورشان کردند. رزی کاتن مرا کاملاً غافلگیر کرد وقتی که ناگهان نه تنها از گافر، بلکه از همسر آیندهاش سموایز گمگی نیز نام برد – و او سرخ شده بود، هم.

روزی در مقابل بوتهها در داستانهای شایر ایستاده است.
بله، برخی از شخصیتهای ارباب حلقهها در Tales of the Shire حضور دارند، مانند کشاورز کاتن، تام جوان و سندیمن، و دیدار با آنها بسیار لذتبخش است. با این حال، حتی نامهای آشنا نقش کمتری نسبت به “پنج بزرگ” (هابیتهای یاران حلقه به همراه بیلبو) ایفا میکنند. بنابراین، دیدن آنها به این معنا نیست که دیگر نمیخواهم با شخصیتهای محبوبم روبرو شوم.
البته، وارد کردن شخصیتهای اصلی به یک اقتباس جدید کار پرخطری است. اما به نظر من، انجام این کار در Tales of the Shire چندان پیچیده نخواهد بود. به هر حال، بیلبو، فرودو و سم در نزدیکی بایواتر زندگی میکنند و در این زمان، که خوشبختانه از حلقههای قدرت و اربابان تاریکی بیخبرند، به نظر نمیرسد آنقدر مشغول باشند که نتوانند به میخانههای محلی سر بزنند و با من گپ بزنند.
پیش از آنکه نام بردن از شخصیتها مرا به جنون بکشاند، ندانستن بود که مرا دیوانه کرد. به عنوان یک بازیکن جدید Tales of the Shire، مطمئن نبودم که آیا با پنج بزرگ ملاقات خواهم کرد یا نه. شنیدن نامهایشان و ملاقات با گندالف مرا از “نه، آنها نخواهند بود” به “شاید باشند” نزدیکتر کرد. وقتی بالاخره با پانزدهمین عضو اهالی شهر ملاقات کردم، نمیتوانستم از احساس اندکی غم در ترکیب نهایی جلوگیری کنم – هیچیک از شخصیتهای اصلی جایی نگرفته بودند.
انگار که این کافی نیست، به دلیل اینکه یک هابیت پیر شلوارش را در حین خرابکاری در برکه ماهیگیری من گم کرده بود (داستان طولانی)، و آن شلوار به دلیل یک باگ از روی زمین میانه ناپدید شده بود، هنوز پایان داستان Tales of the Shire را ندیدهام. فعلاً به امیدی گذرا برای یک حضور افتخاری چنگ میزنم و با حسرت به سمت بگ اند نگاه میکنم – و به فوسکو میگویم که دیگر درباره سلیقه عالی بیلبو در جلیقهها صحبت نکند.