📋 خلاصه مقاله:
بازی Herdling، ساخته Okomotive، تجربهای احساسی و منحصر به فرد از هدایت گلهای از موجودات شبیه بز به نام Calicorn در دنیایی متروک و زیبا ارائه میدهد. این بازی با تمرکز بر ایجاد ارتباط عمیق با همراهان دیجیتالی و عبور از موانع و خطرات، بازیکنان را به سفری احساسی و پر از چالش میبرد که در نهایت به کشف زیبایی و امید در دنیای پس از ویرانی منجر میشود.
وقتی چشمم به خورشید در حال طلوع بر فراز قلههای شگفتانگیز کوهها در دوردستها افتاد و سه بز با گوشهای افتاده و چشمان قرمز در کنارم بودند، دریافتم که Herdling قرار است تجربهای خاص باشد.
توسعهدهنده Okomotive به خاطر تواناییاش در برانگیختن احساسات از طریق غرق کردن بازیکن در فضاهای باز و بسته شناخته شده است؛ این همان چیزی است که بازیهای Far: Lone Sails و Far: Changing Tides را به یادماندنی کرده است. بنابراین جای تعجب نیست که شما بازی Herdling را با بیدار شدن زیر یک پل در شهری متروکه آغاز میکنید. به عنوان شخصیت اصلی، ویا، به سمت منبع صدایی که شما را بیدار کرده است حرکت میکنید: صدای آژیر ماشینی که به خاطر موجودی غولپیکر با شاخ و چشمان قرمز به صدا درآمده است. این موجود یک Calicorn است، حیوانی شبیه بز که به طور اجتنابناپذیری به بزرگترین همراه شما در طول این داستان کوتاه تبدیل خواهد شد. شما میتوانید هر نامی که بخواهید به او بدهید، اما اگر مثل من هستید و در نامگذاری چیزها مهارت ندارید، میتوانید از Herdling بخواهید که نامی برای شما پیشنهاد کند.
پس از انتخاب یک نام تصادفی، من و دوست جدیدم، ایسا، به عمق بیشتری از شهر میرویم. در طول راه، ما سزو و کالیکو، دو Calicorn دیگر را پیدا میکنیم و اینجاست که واقعاً در مکانیک اصلی بازی غرق میشوم.
Herdling: گلهداری. در این بازی، شما نه تنها ویا را حرکت میدهید، بلکه گلهای که به مرور زمان جمعآوری میکنید را نیز هدایت میکنید. من این بازی را روی Steam Deck با کنترلر بازی میکردم و از همان ابتدا میدانستم که این تجربه برای من چالشبرانگیز خواهد بود. بگذارید بگویم که قبل از اینکه نهایتاً شهر را ترک کنیم، موفق شدم با گلهی وفادارم بسیاری از ماشینها را خرد کنم. مشکل از اینجا شروع میشود که باید پشت گله باشید تا آنها را به جلو هدایت کنید. این کار در ابتدا ساده به نظر میرسد، اما وقتی سعی میکنید از برخورد با نردهها، مخروطهای ترافیکی و ماشینهای رها شده جلوگیری کنید، به طور اجتنابناپذیری به یک چالش تبدیل میشود. شما میتوانید تصمیم بگیرید که تا حد ممکن آهسته حرکت کنید، که برای شکار تروفی مفید است (من سعی کردم تروفیای که نباید هیچ مخروطی را بیندازید بگیرم و به طرز فجیعی شکست خوردم)، اما حتی این هم میتواند خستهکننده شود.
با این حال، وقتی برای اولین بار به گوشهای از خیابانهای پر از زباله شهر پیچیدم و خورشید را دیدم، ناامیدیهای اولیهام از بین رفت. شهر در تاریکی و سایه فرو رفته بود و تنها منبع نور، سطلهای زبالهای بودند که در آتش میسوختند. این مکان به طرز خفقانآوری متروک بود و ارتباط شما با کالیکورنها، تنها موجودات زنده دیگر در شهر به جز خودتان، را معنادارتر میکرد.
وقتی به خروجی نزدیکتر شدم، نور خورشید پوست کالیکورنها را از قهوهای تیره به رنگی شگفتانگیز از مسی روشن تبدیل کرد. انگار که با دور شدن از شهر تنها، دوباره متولد میشدیم. نگاهی به پشت سرم انداختم، موسیقی به آهنگی عمیق و پر از اشتیاق تبدیل شد و من با دوستان جدیدم به دره صعود کردم تا به دنبال چیزی بگردیم. تنها، تا خیلی بعدتر متوجه نشدم که در ابتدا به دنبال چه چیزی بودیم.
یکی از واژههایی که در جهان بسیار دوست دارم، “Hiraeth” است. این واژه ولزی ترجمه مستقیمی به انگلیسی ندارد، اما میتوان آن را بهطور خلاصه به عنوان “دلتنگی برای خانهای که با غم و اندوه همراه است، اشتیاق برای چیزی از گذشته” توصیف کرد. این واژه ریشههای عمیقی در فرهنگ ولزی دارد، بهویژه با توجه به اینکه زبان ولزی به تدریج به دلیل همگونسازی با زبان انگلیسی در حال از بین رفتن است. اما برای من، این واژه در ذهنم باقی ماند وقتی که Herdling را بازی میکردم. دنیای گذشته از بین رفته است و تنها راه پیش روست — همه در جستجوی خانهای جدید.
بازی Forward بازیکنان را به مکانهای متنوعی میبرد: چمنزارها، جنگلها، دشتها و حتی غارهای شگفتانگیز. برخلاف شهر، چمنزارها و دشتها به شما امکان میدهند آزادانه بدوید و دوستان جدیدتان را با سرعت و زیبایی هدایت کنید. هرچه تعداد بیشتری از Calicorns داشته باشید، میتوانید گله خود را برای مدت طولانیتری به حرکت درآورید. تعداد “دویدن”هایی که باقی مانده است با یک نشانگر کوچک در پایین صفحه نمایش شما نشان داده میشود. نکته جالب در مورد این نشانگر این است که تنها راه پر کردن آن، تکیه بر تمهای Herdling است.
دویدن در میان دشتهای پر از گلهای آبی، لحظهای زیبا و پر از رنگهای نرم و درخشان را در اطراف شما ایجاد میکند که به ارتباط و نزدیکی بیشتر کمک میکند. گزینه دیگر این است که میوههای آبی پیدا کنید و به کالیکورنهای خود بدهید. این کار نه تنها نشانگر را پر میکند، بلکه رابطه شما را تقویت کرده و به شما اجازه میدهد بیشتر درباره آنها بدانید. خوشحال شدم وقتی متوجه شدم بیکس، یکی از کالیکورنهایی که زیر تخت کامیونی واژگون پیدا کردم، عنوان «شیطان» را در صفحه وضعیت گله دریافت کرده است. هرچه بیشتر ارتباط برقرار کنید، بیشتر یاد میگیرید: نه تنها درباره کالیکورنها، بلکه درباره دنیای اطراف خود.

تصویر: Okomotive
دنیای Herdling بیتردید زیباست؛ از لکههای نور گرفته تا قلههای برفی کوه که در دوردست شما را به خود میخواند. در حالی که هیچ گفتگویی و هیچ انسانی در اطراف نیست، سفر و نه مقصد، زیبایی فرازمینی خاص خود را دارد. این زیبایی در لحظات آرامتر Herdling بیشتر نمایان میشود، جایی که شما و گلهتان میتوانید در یک ایستگاه – داخل یک گاراژ متروکه، غاری با هنر دیواری چند رنگ که در همه جا پاشیده شده، و گاهی حتی در یک میدان برفی باز – بنشینید و فقط باشید. در اینجا میتوانید چوب جمع کنید و آتشی روشن کنید و با همراهان جدیدتان بنشینید. همچنین میتوانید به سراغشان بروید و شاخهایشان را با زیورآلاتی که در طول سفر پیدا کردهاید تزئین کنید و همچنین پوستشان را نوازش و تمیز کنید. هرچند این لحظات ممکن است آرام به نظر برسند، اما با تشویق به ایجاد پیوند بین شما و کالیکورنها بسیار پرمعنا هستند.
اما تنها به این دلیل که Herdling جذاب و آرام به نظر میرسد، به این معنا نیست که خطرناک نیست. وقتی به سفر خود در مکانهای مختلف ادامه میدهید، به زودی متوجه میشوید که با وجود تغییرات جهان، بسیاری از چیزها همچنان به همان شکل باقی ماندهاند. موانع و دشمنان، از مسیرهای کوهستانی که زیر پا فرو میریزند تا جغدهای غولپیکری که به دنبال گوشت کالیکورن هستند، تهدید میکنند که سفر شما را به آشفتگی بکشند. حتی در زمانی کوتاه با دوستان پشمالویم، چندین بار پیش آمد که نزدیک به اشک بودم، به شدت به شاخهای کالیکورنها چنگ میزدم و آنها را از خطر دور میکردم، صدای ترس آنها در گوشم طنینانداز میشد. اگرچه از پیکسلها ساخته شدهاند، اما وابستگیای که به آنها احساس میکنید، بیتردید واقعی است.
با وجود تمام خطراتی که در دنیای پیچیده Herdling وجود دارد، احساسی که حتی مدتها پس از بازی با من باقی میماند این است که درد و اندوه غیرقابل تحمل نیستند. خانه، هیرائث، ممکن است از دست رفته باشد و چیزها هرگز به همان شکل قبلی نباشند، اما همیشه خوبیهایی وجود دارد که میتوان یافت. فقط باید به اندازه کافی شجاع باشید تا برای آن پیوند دست دراز کنید و امیدوار باشید که آن پیوند نیز به شما پاسخ دهد.
Herdling هماکنون برای بازی بر روی ویندوز PC در دسترس است.